گاهى به چيزى علاقهمند مىشود و آن را طلب مىكند ، و گاهى از چيزى متنفر مىشود و آن را رد مىكند . از آن جا كه همواره خواستِ نفس با مصلحت انسان ، سازگار نيست ، گاهى نفسْ چيزى را مىطلبد كه موجب فساد و تباهى اوست ، و گاهى چيزى را رد مىكند كه به مصلحت اوست . خداوند متعال در اين باره مىفرمايد :
«وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْـ?ا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْـ?ا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ» ؛
چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد كه خير شما در آن باشد ، و چه بسا چيزى را خوش داشته باشيد كه براى شما شَر باشد . 1
در اين آيه شريف ، از خواسته انسان با واژههاى «محبّت» و «كراهت» تعبير شده و از مصلحت و مفسده انسان با واژههاى «خير» و «شر» . مصلحت و مفسده انسان را مىتوان در «امر» و «نهى» خداوند يافت . خداوند متعال از آن جا كه آفريدگار انسان است ، بهتر از هر كسى به صلاح و فساد انسان آگاه است و لذا بشر را به آنچه مايه صلاح اوست ، « فراخوانده » و از آنچه مايه فساد و تباهى اوست ، «بازداشته» است . 2
به بيان ديگر ، هر آنچه براى بشر زيانبار است ، مورد نهى خداوند قرار گرفته و هر آنچه مفيد است ، مورد امر قرار گرفته است و از اين طريق ، مىتوان آنچه را كه مايه شرم است ، شناخت . امام على عليهالسلام در اين باره مىفرمايد :
فَإِنَّهُ لَم يَأمُركَ إلاّ بِحَسَنٍ و لَم يَنهَكَ إلاّ عَن قَبيحٍ .
به درستى كه خداوند ، تو را امر نكرده ، مگر به نيكى ، و نهى نكرده ، مگر از زشتى . 3
1 - بقره ، آيه 216 . 2 - ر . ك : التهذيب ، ج 9 ، ص 128 ؛ علل الشرائع ، ص 483 . 3 - نهج البلاغه ، نامه 31؛ تحف العقول ، ص73؛ بحار الأنوار ، ج 77 ، ص 221؛ غرر الحكم ودرر الكلم ، 7564.