در خصوص اين كلام نظريه شارحان نهج البلاغه اين است كه به مولاى متقيان (ع) خبر دادند مردى از فرق حروريه (منسوب به صحراى حر در بين النهرين كه آن فرقه در آنجا جمع شده بودند و فرقه حروريه از خوارج به شمار مى آمدند يعنى از كسانى كه به اميرالمومنين (ع) ايمان نداشتند) همه شب نماز و قرآن مى خواند و حضرت چنين گفت: خوابى كه با ايمان باشد بهتر از نمازى است كه با شك خوانده شود.
وقتى خبرى (يا كلامى) را مى شنويد به عقل خود مراجعه نماييد و در آن بينديشيد (تا نادرست يا مغرضانه نباشد) چون روايت كنندگان علم زياد هستند و اجراكنندگان آنها معدود.
بنا بر نظر شارحان نهج البلاغه اميرالمومنين (ع) شنيد كه مردى اين آيه از قرآن را مى خواند (انا لله و انا اليه راجعون) يعنى ما با امر خدا آمده ايم و به سوى او رجعت مى نماييم.
اميرالمومنين (ع) گفت وقتى ما مى گوييم (انا لله) به عظمت او اعتراف مى نماييم و خود را در مقابل او بس كوچك مى بينيم و وقتى مى گوييم (و انا اليه راجعون) اعتراف مى كنيم كه ما در اين دنيا نمى مانيم و از بين رفتنى هستيم.
عده اى از اميرالمومنين (ع) را مقابل او مورد مدح قرار دادند و آن حضرت چنين گفت: خدايا، تو در مورد من، از خود من، داناترى و من در مورد خود، از آنها داناترم.
خدايا، ما را نيكوتر از آنچه آنها راجع به ما تصور مى نمايند بكن و آنچه را كه آنها نمى دانند و از آن بدون اطلاع هستند مورد بخشايش قرار بده.
شايسته آن است كه حاجات مردم با سه شرط برآورده شود: اول اين كه كار نيكو را كوچك بشمار بياورند تا خود بزرگ شود.
دوم اين كه آن را پنهان بدارند تا پاداش كار نيكو آشكار گردد.
سوم اين كه براى به انجام رسانيدن كار نيك عجله نمايند تا حاجتمند خشنود شود.
براى مردم روزگار زمانى فرا مى رسد كه افراد كاذب مقرب مى شوند و افراد فاجر بر سر كار مى آيند و افراد منصف را ضعيف مى شمارند و اگر صدقه اى به مستمندان بدهند فكر مى كنند كه غرامت مى پردازند و براى صله رحم و كمك به خويشاوندان منت مى گذارند و از اين جهت واجبات خدا را بجا مى آورند كه به مردم فخر بفروشند و در آن دوران، زمامداران در كارها با زنان مشورت مى كنند و صبيان (افراد نوجوان) و خواجگان بر سر كار مى آيند.
يك روز بر تن اميرالمومنين (ع) قبايى ديدند كه وصله دار بود و از او پرسيدند كه چرا قبايى بهتر در بر نمى نمايى و مولاى متقيان (ع) چنين جواب داد: اين لباسى است كه قلب انسان را متواضع مى كند و هوى و هوس را فرو مى كوبد و مومنان از كسى كه اين لباس را پوشيده تبعيت مى كنند (همين طور لباس مى پوشند).
دنيا و آخرت دو راه متفاوت دارند و آن كه دوست دنيا بشود از آخرت جدا مى گردد.
دنيا و آخرت مثل مشرق و مغرب هستند و رهگذرى كه به مشرق نزديك شود از مغرب دور مى شود و به دو زن شباهت دارند كه يك شوهر داشته باشند.
نوف بن فضاله بكالى روايت مى كند كه يك شب از خواب بيدار شدم و مشاهده كردم كه اميرالمومنين (ع) ستارگان آسمان را از نظر مى گذراند.
او به من گفت يا (نوف) آيا در خواب هستى يا بيدارى؟ جواب دادم كه بيدارم و او چنين گفت: خوشا به حال زاهدانى كه در حال زندگى كردن در دنيا دل به عقبى بسته اند و زمين را فرش و خاكش را محل استراحت و آبش را گوارا مى دانند.
آنها قرآن را شعار خود كرده اند و دعا را دثار خويش (قرآن را جامه تن كرده اند و هرگز از قرآن جدا نمى شوند و دعا جامه روى آنها مى باشد).
اى (نوف) آنها مانند مسيح، دنيا را از خود مجزا كرده اند.
بعد اميرالمومنين (ع) گفت اى (نوف) اين موقع از شب ساعتى است كه داود (ع) سر از خواب برداشت و گفت اين ساعتى است كه هر بنده در اين ساعت به خداوند ملتجى گردد دعايش مستجاب شود مگر اين كه عشرگير (كسانى كه به زور از مردم باج يك برده مى گيرند) باشد يا از جمله كسانى كه مردم را لو مى دهند (آنها را به ظالمان مى شناسانند) يا از مامورين غلاظ و شداد و يا از كسانى باشند كه آلات موسيقى در اين ساعت مى نوازند.
خداوند فرايض (عبادات واجب) را براى شما واجب كرده و شما نبايد آنها را ترك كنيد و در دنيا حدودى براى شما تعيين كرده كه نبايد از آن تجاوز نماييد.
امر خداوند اين است كه شما پرده چيزهايى را كه جزو منهيات است ندريد (مبادرت به منهيات ننماييد).
بارى تعالى بعضى از چيزها را مسكوت گذاشته و راجع به آنها چيزى نگفته و اين سكوت دليل بر فراموشى او نيست و لذا شما براى به دست آوردن چيزهايى كه خداوند مسكوت گذاشته خود را دچار زحمت نكنيد.