ترجمه نهج البلاغه

فتح الله کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 651/ 310
نمايش فراداده

خطبه 188-در ذكر فضائل خويش

در اين خطبه اظهار عصمت و شجاعت خود مى نمايد و كمال قرب خود به حضرت رسالت و مى فرمايد كه: (و لقد علم المستحفظون) و هر آينه دانستند حفظ كننده هاى دين و كتاب (من اصحاب محمد صلى الله عليه و اله) از صحابه حضرت پيغمبر (ص) (انى لم ارد على الله) كه من رد نكردم بر خداى تعالى (و لا على رسوله) و نه بر رسول او (ساعه قط) در هيچ ساعتى هرگز اوامر و نواهى او را نه در قول و نه در فعل اين كلام دلالت دارد بر عصمت آن حضرت به حيثيتى كه هرگز مرتكب كبيره و صغيره نشده و مشعر است بر آنكه ديگران رد قول خدا و رسول كردند به مرتبه اى كه امامت وى را كه به فرموده خدا و رسول بود رد كردند، در وقت رحلت حضرت رسالت صلى الله عليه و آله كه دوات و قلم طلب فرمود از براى ثبت امامت او، مانع شدند و رد قول پيغمبر صلى الله عليه و اله كردند، و در عام حديبيه و غير آن نيز.

همچنين ديگر در اوصاف حميده خود مى فرمايد كه: (و لقد واسيته بنفسى) و هر آينه مواسات كردم با آن حضرت بر نفس خود (فى المواطن الذى تنكص فيها الابطال) در مواضعى كه باز مى گرديدند دليران و پهلوانان (و تتاخر الاقدام) و باز پس مى رفتند قدم هاى مردمان (نجده) به جهت ش جاعت (اكرمنى الله بها) كه گرامى داشت مرا خداى تعالى به آن مراد آن است كه حضرت رسالت را صلى الله عليه و آله همچه نفس خود دانستم و متحمل امور صعبه و كارهاى شاقه شدم و او را بر نفس خود اختيار كردم، و از جمله مواضعى كه اميرالمومنين عليه السلام حضرت رسالت را بر نفس خود اختيار فرموده، بيتوته او بود به جاى آن حضرت با عدم خوف از هجوم كفار و به سبب اين، آيه كريمه (و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله) در حق او نازل شد.

و ديگر در روز احد كه لشگر اسلام منهزم شدند و خبر قتل پيغمبر در افواه مردمان شيوع يافت در آن روز داد شجاعت داد چنانچه جبرئيل امين گفت: يا رسول الله امروز اميرالمومنين در كمال مواسات است نسبت به تو.

آن حضرت فرموده كه: چون مواسات ننمايد با من و حال آنكه او از من است و من از او.

جبرئيل عليه السلام ندا در داد در ميان مردمان كه (لا سيف الا ذوالفقار و لا فتى الا على).

و ديگرى در روز خندق كه كسى به مبارزت عمر بن عبدود بيرون نمى آمد، آن حضرت به ميدان آمده به يك ضربت او را به مقر سقر فرستاد و حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و اله در باب آن ضربت فرموده كه: (هذه خير من عباده امتى الى قيام الساعه) و در روايتى ديگر (خير من عباده الثقلين).

ديگر مى فرمايد: (و لقد قبض رسول الله صلى الله عليه و اله) و هر آينه قبض نموده شد روح حضرت رسالت صلى الله عليه و آله (و ان راسه على صدرى) در حالتى كه سر مبارك آن حضرت، بر سينه من بود (و لقد سالت نفسه) و روان شد خون اطيب او (فى كفى) در كف من وقتى كه آنرا قى فرمود در محل رسالت (فامررتها على وجهى) پس ماليدم آنرا بر روى خود به جهت تيمن و تبرك و اين منافات ندارد به نجاست خون از جواز تخصيص خون حضرت رسالت و استثناء آن از ساير دماء.

و مويد اين است آنچه مروى است كه اباطيبه حجام، بياشاميد دم آن حضرت را در حين حجامت كردن، فرمود او را كه: (لا ينجع بطنك) ديگر حضرت ولايت مدار عليه السلام مى فرمايد كه: (و لقد وليت) و هر آينه مباشر شدم (غسله صلى الله عليه و اله) غسل دادن پيغمبر را صلى الله عليه و آله (و الملائكه اعوانى) در حالتى كه فرشتگان يارى دهندگان من بودند (فضجت الدار) پس بانگ كرد و به گريه درآمد سرا (و الافنيه) و گرداگرد سرا، يعنى فرشتگانى كه حاضر بودند آنجا به فرياد آمدند و ناله آغاز كردند و در وقت تجهيز آن حضرت (ملا يهبط) گروهى از فرشتگان به زير مى آمدند (و مل ا يعرج) و جماعتى عروج مى نمودند (و ما فارقت سمعى) و جدا نشد از گوش من (هينمه منهم) آواز نهان ايشان (يصلون عليه) در وقتى كه صلوات مى فرستادند بر او (حتى واريناه) تا آنكه پوشانيديم او را (فى ضريحه) در قبر اورش (فمن ذا احق به منى) پس كيست سزاوارتر به آن حضرت از من (حيا و ميتا) در حالت حيات و ممات (فانفذوا على بصائركم) پس جارى شويد بر بصيرت هاى خود كه آن عقايد دنيه است يا عقول سليمه (و لتصدق نياتكم) و بايد كه راست باشد قصدهاى شما (فى جهاد عدوكم) در غزاى دشمن شما (فو الذى لا اله الا هو) پس به حق آنكه نيست هيچ معبود به سزا به جز آن ذات كبريا (نى لعلى جاده الحق) كه هر آينه من بر ميانه راه حقم (و انهم) و ايشان يعنى مخالفان (لعلى مزله الباطل) هر آينه بر جاى لغزيدن باطلند (اقول ما تسمعون) مى گويم آن چيزى را كه مى شنويد از حقيت و بطلان (و استغفر الله) و آمرزش مى خواهم از خدا (لى و لكم) از براى خود و از براى شما