از سخنان حضرتش عليه السلام فرازى از سخنانش در نخستين جمعه پس از بيعت مردم با حضرتش همانا كه خداى سبحان نامه ى رهنما را فروييد و در آن نيكى و بدى را آشكار ساخت، پس ره نيكى را پوييد تا ره يابيد و از سوى بدى دور شويد تا استوار گرديد!
بايسته ها را، بايسته ها را دريابيد! براى خداى انجاميدشان تا به بهشت رسانندتان، حقا كه خداى نارواى شناخته را روا نكرد و رواى پيراسته را روا نمود و حرمت مسلمان را بر همه ى حرمت ها برتر ساخت و با يك تويى و يكتايى خداوند حقوق مسلمانان را در جايگه شان استوار نمود، »پس مسلمان آنكه مسلمانان از زبان و دستش آسايند« مگر به حق و آزار مسلمان نارواست مگر به آنچه روا بود!
رويداد فراگير عام و خاص تان را پيشتازيد و آن مرگ است، همانا كه مردم پيش تانند و مرگ از پس تان مى راندتان، سبكبار بويد تا پيونديد، كه همانا پيشينيان تان چشم براه پسينيان تانند!
خداى را در بندگان و شهرهايش پرواييد، كه شما از خانه ها و چارپايان هم پرسيده شويد. خداى را فرمان بريد و نافرمانيش نكنيد، هرگاه نيكى را ديديد گيريدش و هرگاه بدى را ديديد از آن دورى كنيد!
از سخنان حضرتش عليه السلام در پى بيعت با حضرتش در مدينه گروهى از ياران به وى گفتند: »اگر كسانى را كه بر عثمان شوريدند كيفر مى دادى چه خوب بود!« حضرتش عليه السلام فرمود:
اى برادران! من نه چنانم كه آنچه را دانيد ندانم، ولى مرا چه نيرويى است!
آنى كه گروه شورشيان هم چنان نيرومندند، چيراييدندمان و نچيراييم شان، اينها همان هايند كه غلامان تان همره شان شوريده اند و چادر نشينان تان به آنان پيوسته اند، آنان در ميان تانند و به آنچه خواهند وا مى دارندتان! آيا جايى براى كاربرد زور بر آنچه مى خواهيدش مى بينيد! هان كه اين كردار، كردارى جاهلى بود و اين گروه را پشتوانه و پشتيبان است. اين دادخواهى هرگاه آغازد، مردم را در آن خواسته ها گونه گون است: گروهى آنچه را شما خواهيد خواهند و گروهى نه اين خواهند و نه آن، پس خويشتن داريد تا كه مردم آزمند و دل ها در جاى شان رامند و حقوق به آسانى گرفته شود. پس آرامم گذاريد و بنگريد تا كه فرمانم رسدتان و كارى نكنيد كه نيرويى تباهد و توانى پاشد و سستى و خوارى پيدا شود و تا آنجا كه توانم در اين كار خويشتن دارم و آنك كه چاره اى نيابم درمان پايانى پيكار است!