ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 104
نمايش فراداده

خطبه 201-در باب حديثهاى مجعول

پرسنده اى از احاديث مجعول و از آنچه در دست مردم از اختلاف خبر مى باشد از او پرسيد پس او- عليه السلام- فرمود: در دست مردم، حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محكم و متشابه، حقيقت و خيال موجود است. در عهد رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- به حضرتش نسبت دروغ دادند تا برپاى خواست و خطابه اى ايراد فرمود پس گفت: من كذب على متعمدا فليتبوا مقعده من النار (هر كس به عمد دروغى به من نسبت دهد نشيمنگاه او در آتش باد) همانا چهار كس تو را حديث نقل مى كنند و آنان را پنجمى نيست. منافقان مرد منافق، اظهار كننده ايمان، متظاهر به اسلام از گناه نمى ترسد و باك ندارد، به رسول الله به عمد دروغ مى بندد. اگر مردم بدانند كه او دو رو مى باشد و دروغگو از او نمى پذيرند و گفتارش را تصديق نمى كنند اما مى گويند يار رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- آن حضرت را زيارت كرده و از او شنيده است و از او سخن را گرفته است. پس قول او را مى پذيرند و همانا خدا از منافقان به تو خبر داده است و براى تو آنان را وصف فرموده. پس از آن حضرت (ص) باقى ماندند و به پيشوايان گمراهى و به كسانى كه با دروغ و بهتان مردم را به آتش مى خ واندند نزديك گرديدند و آنان را بر كارها حكمفرما گرداندند و سرپرستيها را به آنان واگذاشتند و آنان را بر جان و مال مردم مسلط كردند و به اتفاق يكديگر به جهانخوارى دست زدند و همانا كه مردم با ملوك و دنيا همراهند و در پى آنان مى روند مگر كسى كه خداى او را نگاهدارد. اينك اين، يكى از چهار تن. خطاانديشان و كسى كه از رسول الله (ص) چيزى شنيده است و آن را چنانكه بايد حفظ نكرده است و در نقل آن خطا مى كند و به عمدا دورغ نمى گويد. پس، آن سخن در دست اوست و به آن عمل مى نمايد و آن را روايت مى كند و به كار مى بندد و مى گويد: من آن را از رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- شنيدم و اگر مسلمانان بدانند او در آن روايت به خطا رفته است آن را از او نمى پذيرند و اگر او نيز بداند كه آن چنان است آن را دور مى اندازد. اهل شبهه مرد سوم، از رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- چيزى شنيده است كه به آن فرمان داده سپس آن را نهى فرموده است و او نمى داند يا از او شنيده كه كارى را نهى كرده است اما سپس به آن امر داده است و او نمى داند و دستور منسوخ را حفظ كرده است و از ناسخ اطلاعى ندارد. پس اگر مى دانست كه آن منسوخ شده است آن را به دور مى انداخت و اگر مسلمانان مى دانستند چيزى كه آن را از او (ص) شنيده است منسوخ شده است آن را به دور مى انداختند. راستگرايان حفظ كننده و آخرين چهارمى است ، نه به خدا دروغ مى بندد نه به فرستاده او. به علت ترس از خدا و بزرگداشت رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- دشمن دروغ است، نه خطا مى كند نه خلاف واقع گمان مى نمايد بلكه آنچه را كه شنيده است. چنانكه بايد حفظ مى كند و چنانكه شنيده است نقل مى نمايد نه بر آن چيزى مى افزايد نه از آن مى كاهد. پس، او ناسخ را حفظ مى كند و به آن عمل مى نمايد و منسوخ را حفظ مى كند و از آن مى پرهيزد. خاص و عام را مى داند و محكم و متشابه را مى شناسد و هر چيز را در جاى خود قرار مى دهد. همانا چنين بود كه رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- سخنى مى فرمود كه داراى دو وجه بود: كلام خاص و كلام عام. پس كسى كه نمى دانست خداى سبحان از آن چه معنى اراده فرموده است و نمى دانست رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- از آن چه معنى قصد نموده است آن را مى شنيد و شنونده آنرا به حق شنيده بوده است اما به غلط تفسير مى كند و آنرا بدون معرفت به معناى آن توجيه مى نمايد. كه عبارت در آن معنى قصد نشده است و خلاف هدف پيغمبر (ص) سخن مى گويد. و چنين نبود كه همه اصحاب رسول الله- صلى الله عليه و آله و سلم- كسانى باشند كه از او بپرسند و آن را بفهمند، چندان كه دوست مى داشتند اعرابى باديه نشينى يا غريبى بيايد و از او- عليه السلام- چيزى بپرسد تا آن را بشنوند. و درباره من چنين بود كه از آن مطالب چيزى روى نمى داد مگر اينكه از حضرتش مى پرسيدم و از بر مى كردم و در خاطر نگاه مى داشتم. پس اين است وجوهى كه مايه اختلاف مردم و علت تفاوت در روايات آنان است.