ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 117
نمايش فراداده

خطبه 233-در حمد خدا و لزوم تقوا

خداى را به سپاس مى ستايد و پيمبر (ص) او را ثنا مى گويد و به زهد و تقوى اندرز مى دهد سپاس خداى را سزد كه در ميان آفريدگان سپاس او فاش و آشكار است و لشكريان او چيره اند و بزرگى او متعالى است. او را، به نعمتهاى پياپى و بخششهاى بزرگش سپاس مى گويم. خدايى كه بردبارى او عظيم است و بخشاينده است و در آنچه حكم فرمايد به عدل رفتار مى كند، و آنچه را كه مى گذرد و آنچه را كه گذشته است مى داند، با علم خود طرفه آفرين آفريدگان است و به حكمت خويش آفريننده آنهاست بى پيروى كردن، و بى آموختن و بى بهره بردن از نمونه صنعتكارى كار استوار و دانا، و بى برخورد به خطا، و بى حضور يافتن جماعتى. رسول اعظم و گواهى مى دهم كه محمد (ص) بنده و فرستاده اوست، وى را در حالى برانگيخت كه مردم در فتنه و بلاى بسيار به سر مى بردند و در سرگردانى غوطه ور بودند، همانا كه مهارهاى هلاك آنان را مى كشانيد، و قفلهاى گمراهى دلهاشان را فرو بسته بود. وصيت به زهد و تقوى اى بندگان خدا شما را به پرهيزگارى در پيشگاه خدا سفارش مى كنم، چه، پرهيزگارى حق خداست بر شما و حق شما را بر خدا بر قرار مى دارد، و شما را اندرز مى دهم كه براى تقوى ورزيدن از خدا يارى جوييد و به وسيله تقوى براى تقرب به خدا مدد خواهيد چه، امروز پرهيزگارى پناهگاه است و سپر، و فردا راه است به سوى بهشت. راه آن آشكار است و رهسپر آن راه سود برنده، و امانت دار آن نگهبان امانت. تقوى هميشه خويش را بر امتهاى گذشته شما عرضه داشته و جلوه كرده است، چه، ايشان فردا به آن نيازمندند فردايى كه خداوند آنچه را پديد آورده است در آن روز باز مى گرداند، بندگان خود را زنده مى كند و آنچه بخشيده است باز پس مى گيرد و از آنچه عطا فرموده است باز مى پرسد. پس چه اندكند آنان كه تقوى را پذيرفته باشند و چنانكه بايد آن را رعايت كرده باشند اينان به شمار اندكند و آنانند شايسته وصف خداى سبحان كه مى فرمايد: و قليل من عبادى الشكور (و اندكى از بندگان من شكر گذارند، سوره سبا آيه 13( پس با گوش خود به سوى تقوا بشتابيد و در آن راه به جان كوشيد و آن را ملازم دل قرار دهيد، و گناهان خود را با آن بشوييد، و بيماريها را با آن درمان كنيد و با آن به مرگ پيشى گيريد، از فرا رسيدن مرگ مترسيد و از آنان كه تقوى را تباه ساخته اند عبرت گيريد و چنين مباد كه كسانى كه از آن پيروى كرده اند از شما عبرت گيرند. هان تقوى را نگهبانى كنيد و به وسيله آن خ ود را حفظ نماييد. در دنيا عفيف النفس باشيد و به آخرت مشتاق، كسى را كه تقوى بلندپايه گردانيده است پست مشماريد، و كسى را كه دنيا برآورده است بلندپايه مدانيد. منگريد كه ابر دنيا در كجا مى بارد و به گوينده دنيا گوش مسپاريد و خواننده به دنيا را اجابت مكنيد و از درفش آن روشنايى مجوييد و به كالاهاى نفيس آن مفتون مشويد، چه، برق آن فريبنده و بى باران است و گفتارش دروغ و اموال آن حاصل تاراج، و كالاى نفيسش ربوده شده. آگاه باشيد كه دنيا به زنى بدكاره ماند كه ديدار مى نمايد و پرهيز مى كند، روى بنمايد و چهره پنهان سازد، و به اسبى سركش كه هنگامى كه از او حركت خواهند باز ايستد و فرمان نبرد، دروغ گويى ستيزه گر كه بسيار خيانت ورزد، كافر نعمت و منكر حق با علم به حق و بسيار كينه توز و منحرف و متزلزل و مضطرب حال او انتقال و قدمگاهش متحرك و ناثابت، ارجمندى او زبونى، و جد او شوخى بلندى آن پستى، سراى و استاندن مال و تاراج و تباهى، مردم آن برپاى ايستاده اند و به سوى مرگ مى روند و به گذشتگان مى پيوندند و از باقى مردم مى برند و جدا مى گردند، همه در آن وادى حيران و سرگشته، گريزگاه آن دام خطر و پناهگاهها آنان را تسليم بلا مى كنند و خانه ها آنان را به دور مى افكنند، هوشمندى و زيركى آنان را خلاصى نمى بخشد. حالى، تدبير و چاره جويى از دست رفته است، و شرى كه دنيا در نيرنگهاى خود پنهان كرده است روى آورده و لات حين مناص (و آن هنگام، هنگام گريز نيست) هيهات هيهات همانا آنچه از دست رفت، رفت، و آنچه گذشت گذشت و دنيا چنانكه مى خواست سپرى گرديد نه چنان كه مى خواستند فما بكت عليهم السماء و الارض و ماكانوا منظرين. پس آسمان و زمين بر آنان نمى گريند و آنان از مهلت يافتگان نبودند. (سوره دخان، آيه 39(