ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 146
نمايش فراداده
اى فرزندان عبدالمطلب، مبادا بگوييد اميرمومنان را كشتند. و از اين رو دست از خون مسلمانان فرو بريد. هان كه نبايد هيچكس جز كشنده من كشته شود. چندان بپاييد تا اگر من از اين ضربت درگذشتم آنگاه در مقابل، ضربتى بر او زنيد. مبادا كه اندامهاى او را زنده يا مرده ببريد كه از رسول خداى- صلى الله عليه و آله و سلم- شنيد كه فرمود: مبادا اندامهاى موجودى را زنده يا مرده ببريد، هر چند سگ درنده باشد.

نامه 048-به معاويه

بخشى از نامه اميرمومنان (ع) به معاويه همانا كه افزونى جستن و دروغ گفتن، دين و دنياى آدمى را تباه مى سازد، و كاستى و بى مايگى وى را نزد عيبجويانش آشكار كند. هر آينه مى دانم كه به چيزى كه از دست رفت، دست نخواهى يافت. آرى، گروهى به خلاف حق در پى انجام كارى بر مى آيند و به خدا سوگند ياد مى كنند تا سخن خود را مقبول سازند اما خدا دروغشان را آشكار مى كند. پس، بترس از روزى كه هر كس پايان كردار خويش را خجسته يابد فرحناك گردد و هر كس كه به ديو آن قدرت داده باشد كه مهار او را بكشد اما خود، حمله ديو را دفع نكند پشيمان شود. تو ما را فراخواندى تا به حكم قرآن گردن نهيم اما تو كجا و قرآن كجا؟ و ما دعوت تو نپذيرفتيم بلكه به حكم قرآن سر تسليم نهاديم والسلام.

نامه 049-به معاويه

از نامه هاى مولا (ع) به معاويه اما بعد. همانا كه دنيا انديشه آدمى را جز به دنيا نمى كشاند. دنيادار جز كه دريچه هاى آزمندى و حرص ديوانه وار گشوده نمى گردد. دنياپرست از دنيا به چيزى نمى رسد، و يافته هاى دنيا او را از نايافته هاى آن بى نياز نمى سازد. در پى آن انباشته ها جدايى، و در دنبال آن ساخته ها ويرانى است. تو اگر از گذشته پندآموزى آينده را به سامان خواهى داشت. والسلام.

نامه 050-به اميران سپاه خود

نامه امام (ع) به فرماندهان سپاه خويش از بنده خداى، على فرزند ابوطالب اميرمومنان به فرماندهان قواى مسلح. اما بعد. بر فرمانگذار است كه به سبب نعمتهاى فراوان كه به او رسيده و برترى بزرگى كه مخصوص او گرديده است بر توده مردم حال دگرگون نسازد و بر اوست كه به پاس نعمتها كه خداى نصيب او فرموده است به بندگان حق بيشتر نزديك گردد و نسبت به برادران خويش بر عطوفت بيفزايد . بدانيد كه حق شما بر من آنست كه كه رازى از شما پوشيده ندارم مگر در امر جنگ، و كارى بى مشورت شما انجام ندهم مگر در كار حكم و اين كه در اداى حق شما در جايى كه بايد درنگ روا ندارم و تا آن حق به شما نرسد از كوشش باز نايستم و حق شماست كه در نظرم يكسان باشيد وقتى چنين كردم بر خداى واجب آيد كه بر شما نعمت فرستد و بر شما واجب آيد كه طاعت من كنيد. و چون شما را فراخوانم درنگ نكنيد و در اجراى صلاح كوتاهى نورزيد و در راه حق در امواج دشواريها فرو رويد. پس، اگر در اين كارها با من راست كردار نباشيد از شما هيچيك نزد من خوار مايه تر از آن كس نباشد كه راه كج پيمايد. آنگاه ناراست كردار را كيفرى دهم سهمگين، و او از كيفر من رهايى نيابد. اينك شما نيز از اميران سپاه خود بر همينسان پيمان گيريد و با آنان چنان كنيد كه خداى كار شما اصلاح فرمايد. والسلام.

نامه 051-به ماموران ماليات

نامه اميرمومنان (ع) به كسانى كه آنان را به خراج ستانى فرستاده بود از بنده خداى على اميرمومنان به خراج ستانان. اما بعد. هر آينه اگر كسى از كارى كه آثار آن به او باز مى گردد نهراسد، به عملى كه او را از شور بختى پاس خواهد داشت نخواهد پرداخت. بدانيد تكليفى كه بر عهده شماست آسان است و پاداش آن فراوان، اگر افزون طلبى و تعدى را كه خداى از آن نهى فرموده است، كيفرى كه مايه ترس و بيم است نباشد، هر آينه پاداش خوددارى از آن، چندان بزرگ است كه ترك آن كارها را بهانه لازم نيست. پس، با مردمان به انصاف كار كنيد و به نيازشان بردبار باشيد، چه شما خزانه داران توده مردميد و وكيلان امت و نماينده پيشوايان جماعت. بر هيچكس، به نيازى كه دارد خشم مگيريد و بزرگى مفروشيد و هيچكس را از تلاش مطلوب باز مداريد. هرگز براى گرفتن خراج، نه جامه زمستانى كسى را در معرض فروش درآوريد نه جامه تابستانى كسى را. نه چارپايان مردمان را كه براى كشاورزى و حمل و نقل به آن نياز دارند، نه بنده خدمتكارشان را. هرگز كسى را براى درهمى نيز به تازيانه مياندازيد و به مال هيچكس چه نماز گذار يا هم پيمان دست ميالاييد. مگر كه اسب يا سلاحى باشد كه با آن بر اهل اسلام بتازند، چه، مسلمان را نشايد كه اسب و سلاح را در دست دشمنان اسلام رها گذارد تا به آن بر اسلاميان شوكت فروشند. از پندآموزى به يكديگر خوددارى مكنيد و از روش پسنديده با سپاهيان و از يارى به توده مردمان و از نيرو دادن به دين خداى باز مايستيد و در راه حق آنچه شما را بايد بجاى آوريد كه خداى ستوده به پاكى از ما و شما چنين خواسته است كه چندان كه توانيم سپاس او داريم و دين حق را در خور توان خويش يارى دهيم. ولا قوه الا بالله العلى العظيم.