ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 200
نمايش فراداده

حکمت 371

اى فرزند آدم روزى بر دو قسم است: روزيى كه تو در پى آنى، و روزيى كه آن در پى توست و اگر تو به سوى آن نروى آن به سوى تو آيد. پس غم يكساله بر غم يكروزه ميفزاى. روزى هر روز هم آن روز تو را بس. اگر سالى از زندگى تو باقى باشد، خداى تعالى در بر آمدن هر بامداد قسمت آن روز بى درنگ برساند و اگر سالى از عمر باقى نباشد غم روزى آن روز كه نباشى چه خورى؟ هيچ جوينده بر روزى تو هرگز بر تو پيشى نگيرد و هيچ پيروزمند در روزى تو هرگز بر تو پيروز نگردد. و بر هر چه تو را مقدر است درنگ و كندى هرگز دست نيابد. سيد شريف رضى گويد: اين سخنان را در پيش در اين باب باز گفتيم اما مطلب در اينجا روشنتر و مشروحتر بيان شده است از اينرو آن را به قاعده اى كه در آغاز كتاب مقرر داشتيم تا اگر سخنانى به تكرار با افزونى زيباتر گفته شده باشد به تكرار بگوييم از نو بيان كرديم).

حکمت 372

بسا كسا كه روز به زندگى روى آورده اما شب آن روز را نبيند و بسا كسا كه در آغاز شب به نعمت او غبطه خورند اما در پايان شب بر مرگ او زارى كنند.

حکمت 373

تا سخن نگفته باشى سخن در بند توست و چون گفتى تو در بند آنى. پس هم آنسان كه سيم و زر خويش را گنجينه مى نهى زبان در گنج خانه دهان نگاهدار. بسا سخن كه نعمتى سلب كرد و نقمتى فرا پيش آورد.

حکمت 374

چيزى كه ندانى مگوى بلكه همه آنچه دانى نيز مگوى، چه، خداى تعالى بر همه اعضاى پيكرت واجباتى مقرر فرموده است كه روز رستاخيز بر تو به حجت برخيزند.

حکمت 375

بپرهيز از اين كه خداى تو را به هنگام نافرمانى خود بيند و فرمانبردارى تو نبيند وگرنه از زيانكاران باشى، پس هر گاه توانايى، در فرمانبردارى حق توانا باش، و چون ناتوان گردى سركشى از فرمان او را ناتوان باش.

حکمت 376

دلبستگى و آرامش به دنيا با اينهمه ناپايدارى كه از آن بينى از نادانى است و كوتاهى در كردار شايسته، با يقين به پاداش آن، زيانكارى آشكار است و اطمينان به كسى كه او را نيازموده باشى نشانه درماندگى است.

حکمت 377

از خوارمايگى دنيا نزد پروردگار اين بس كه جز در دنيا نافرمانى او نمى توان كرد و جز به ترك دنيا به نيكبختيهايى كه نزد اوست نمى توان رسيد.

حکمت 378

هر كس كه در كار كند باشد نسب كار او را سرعت ندهد. در روايتى ديگر: هر كس منزلت خويش از دست بدهد منزلت نياكان او را سود نبخشد.

حکمت 379

آن كس كه در پى چيزى باشد اگر به همه آن نرسد به پاره اى از آن دست يابد.

حکمت 380

آن خير كه در پى آتش دوزخ داشته باشد خير نيست و آن شر كه به دنبال بهشت داشته باشد شر نيست. هر نعمت جز بهشت ناچيز است و هر بلا جز آتش عافيت.