ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 42
نمايش فراداده

خطبه 096-در باب اصحابش

درباره ياران خود و ياران رسول خدا (ص) خداى اگر ستمگر را مهلت مى دهد هرگز از كيفر او در نمى گذرد و آنجا كه گذرگاه اوست و موضع گلوگير و جاى فرو بردن آب دهان. در كمين اوست و از او دست نمى كشد سوگند به آنكه جانم در دست اوست اگر اين قوم بر شما غالب شوند از آن رو نيست كه آنان از شما به حق سزاوارترند بلكه از آن روست كه براى باطل صاحب خود تندتر مى شتابند و شما براى حق من ديرتر مى جنبيد. بر امتها چنين مى گذرد كه از ستم واليان خود بيمناكند و بر من چنين كه از ستم رعيت خود بيم دارم. از شما خواستم كارزار و جهاد را از خانه بيرون آييد اما از خانه پاى بيرون ننهاديد ثمرات نبرد را در گوش شما خواندم و گوش نداديد. به نهان و به آشكار شما را به جنگ فرا خواندم و اجابت نكرديد، به شما اندرز دادم اما نپذيرفتيد. اى حاضرانى كه همچون غائبانيد و اى بندگانى كه همچون اربابانيد سخنان حكمت بر شما فرو مى خوانم اما از آن مى رميد و به آن گوش فرا نمى دهيد . شما را با موعظه رسا اندرز مى گويم و از پيرامون من مى پراكنيد. شما را به جهاد با سركشان برمى انگيزم اما هنوز سخنم به پايان نرسيده مى بينم همچون ايادى سبا پراكنده مى شويد و ب ه وضع نخستين خود باز مى گرديد و چنين وانمود مى كنيد كه موعظه را پذيرفته ايد. بامدادان شما را چون تير خدنگ مى گردانم شبانگاه چون كمان خميده به سوى من باز مى گرديد. آنكس كه تير خدنگ مى سازد از كار خويشتن عاجز شد و آن كس كه كجى او را راست مى كنند عصيان ورزيد و به دشوارى افتاد اى قوم كه كالبدهاتان حاضر است و خردهاتان از كالبدها غايب، و هوا و هوستان گوناگون است و سرورانتان به سبب شما گرفتارند رهبر شما اطاعت خدا مى كند و شما نافرمانى او مى كنيد، و رهبر شاميان نافرمانى خدا مى كند و شاميان اطاعت او مى كنند به خدا سوگند دوست مى دارم كه معاويه به درهمى در مقابل دينار با من معاملت صرافانه كند پس ده تن از شما را از من بستاند و يك مرد از كسان خود به من دهد. اى مردم كوفه، به سه خصلت شما و دو خصلت شما گرفتار بلا شدم ناشنوايى داراى گوشها، گنگى داراى گفتار، كورى داراى چشمان، نه به هنگام ديدار، آزادگان راستكاريد، نه در بلا برادران حقيقى و پاى استوار. اى شتر مابان ناكامى بر شما باد و ساربان از شما دور باد. هر بار از يكسوى فراهم مى آييد از سوى ديگر مى پراكنيد به خدا سوگند شما را چنين مى بينم كه اگر آتش جنگ بالا گيرد و هنگا مه زد و خورد گرم شود مانند زنى كه بچه آورده و از او جدا شده باشد از پسر ابوطالب جدا گرديد هر آينه من از سوى پروردگار خويش بر كار خود دليل آشكار دارم و راه پيمبرم را مى پيمايم و حق را از ميان باطل به دست مى آورم. من در راهى روشنم و چنانكه بايد آن راه را مى سپرم.

اصحاب رسول الله به خاندان پيامبر خود بنگريد و ملازم راه آنان باشيد و پيروى آنان كنيد كه هرگز شما را از راه راست منحرف نكنند و هرگز شما را به چاه هلاك در نيفكنند پس اگر آنان از طلب كارى باز ايستند شما نيز باز ايستيد و اگر در طلب كارى برخيزند شما نيز برخيزيد و بر آنان پيشى مگيريد كه گمراه گرديد و از آنان باز پس ممانيد كه هلاك شويد. همانا كه من ياران رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم را ديده ام و هيچيك از شما را نديدم كه به آنان مانند باشيد. آنان به روز، ژوليده موى و غبار آلوده بودند و شب را با سجود و قيام به روز مى آوردند و شب همه شب گاه پيشانى بر زمين داشتند و گاه گونه بر خاك مى گذاشتند و از ياد رستاخيز گويى بر خرمن آتش نشسته بودند بين چشمانشان چون زانوى گوسپند پينه بسته بود و هنگامى كه ياد پروردگارشان بر زبان مى آمد آب چشمشان روان مى گرديد و سرازير مى شد چندان كه گريبانشان تر مى گرديد و از بيم عقاب و اميد ثواب همچون درختى در معرض تند باد به لرزه در مى افتادند.

خطبه 097-در ستم بنى اميه

كه در آن به بيدادگرى بنى اميه اشاره مى فرمايد والله پيوسته ستمكارند، چندان كه هر حرامى را حلال كنند و هر پيمانى را بشكنند و چندان كه كلبه اى گلين يا خيمه اى پشمين بر قرار نماند جز اين كه ستم آنان در آن داخل شود و بد رفتاريشان موجب ترك آن خيمه و سراى گردد چندان ستم كنند كه مردم يا براى دين خود گريان شوند يا براى دنياى خود چندان كه مانند بنده در خدمت ايشان برپاى ايستيد. اگر حاضر باشيد فرمانشان بريد و اگر غايب بدتان گويند، چندان كه هر يك از شما كه به خدا گمان بهتر داريد از آنان رنج بزرگتر يابيد. پس، اگر خداى شما را عافيت و رستگارى داد بپذيريد و اگر به بلايى آزمود شكيبايى ورزيد كه: العاقبه للمتقين (پايان فرخنده پرهيزگاران راست).