ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 45
نمايش فراداده

خطبه 101-در زمينه سختيها

كه در مورد خطبه پيشين ايراد شده است و در آن ياد رستاخيز و احوال مردم پسنديده حال است روز قيامت و آن، روزى است كه خداى، مردم اولين و آخرين را براى وارسى دقيق به حساب و پاداش كردار فراهم مى آورد در حالى كه همه با فروتنى ايستاده، دهان غرق عرق عرصه زمين به لرزه درافتاده، بهترين حال كسى راست كه براى ايستادن مكانى دست و پا كند و براى آسايش جايگاهى فراخ بيابد.

و از آن خطبه: آنچه بر مردمان خواهد گذشت فتنه هايى مانند پاره هاى تيره شب، هيچ قدرتى در مقابل آن پايدارى نمى تواند كرد هيچ مرد سپاهى نمى گريزد فتنه ها چون شتر مهار شده بار توشه بر پشت، آماده سوارى دادن و بار توشه بر زمين نهادن. و آن كس كه جلودار شتر فتنه است و آن را مى كشد شتر را به سوى شما مى آورد و آنكه بر آن سوار است بيش از طاعت آن بر او بار مى نهد. فتنه گران قوم، سخت سگ منش و به سلاح و اسباب جنگ اندكند گروهى كه در نظر گردنكشان خوارند و در زمين ناشناخته اند و در آسمان معروف، با آنان در راه خدا مبارزه كنند. در آن هنگام، واى بر تو اى بصره، از لشكرى كه از بلاهاى خدا پديد آيد. نه غبارى نه هياهويى. زودا كه مردم تو به مرگ سرخ و خشكسالى گرفتار آيند.

خطبه 102-در تشويق به زهد

در بى رغبت ساختن مردم به دنيا اى مردم، به دنيا با نظر پرهيزگاران از دنيا بنگريد كه از آن روى گردانند، چه، دنيا، به خدا سوگند مقيمان ساكن را به زودى بيرون مى راند و خود كام ناز پرورده آسوده خاطر را اندوه زده مى سازد. آنچه از آن روى گرداند و به آن پشت كرد باز نگردد و معلوم نيست در آينده چه روى خواهد داد تا بتوان چشم به راه آن دوخت. شادى آن آميخته با اندوه است و صلابت و نيروى مردانش با ناتوانى و سستى قرين. پس، بايد فراوانى چيزى كه شما را در دنيا به شگفتى در مى آورد شما را مغرور نسازد و نفريبد، چه از آن چيزها اندكى با خويش خواهيد برد رحمت خداى مر آن كس را كه بينديشد و پند گيرد پند گيرد و با بينايى به كار بندد، آنچه از دنيا شدنى است پس از اندك زمانى از ميان خواهد رفت چنانكه گويى نبوده است، و آنچه از آخرت شدنى است پس از مدتى اندك باقى خواهد ماند. هر آنچه شمردنى باشد پايان پذيرد و هر چه مورد انتظار است به زودى روى خواهد داد و هر چه به زودى روى دادنى است ، نزديك است. و از آن خطبه:

چگونگى جهان دانا كسى است كه ارزش خويش بشناسد، و نادانى شخص اين بس كه ارزش خود نداند. دشمنترين مرد نزد خداى تعالى بنده اى است كه او را به خداى به او خود واگذارد، حالى كه از راه ميانه بگردد و بى رهنماى حركت كند، اگر فرا خوانده شود تا در دنيا سودجويى كند به آن دست زند، و اگر دعوت گردد تا براى سود آخرت كار كند كاهلى ورزد. گويى آنچه به آن عمل مى كند بر او واجب است، و گويى آنچه در آن درنگ روا مى دارد از عهده او برداشته شده است. و از آن خطبه:

آخر زمان و اين زمان وقتى است كه جز مومن بى نام و نشان در آن رهايى نبيند. اگر در جايى حاضر باشد او را نشناسند و اگر غايب باشد او را نجويند. اين گروه چراغ راه هدايتند و علمهاى شب سير. اينان گروهى نيستند كه در ميان مردم به فساد و سخن چينى رفت و آمد كنند، يا سبك مغزان بيهوده گو كه چون از مردم سخن ناشايسته بشنوند آن را به گوشها برسانند. اينانند كه خداى درهاى رحمت خود به روى آنان مى گشايد و سختى خشم خود را از آنان دور مى دارد.