ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 69
نمايش فراداده

خطبه 147-در هدف از بعثت

در انگيزه بعثت ... پس، خداى، محمد صلى الله عليه و آله و سلم را به حق برانگيخت تا بندگان او را از بندگى بتان به بندگى حق در آورد و از پيروى شيطان به طاعت خويش. قرآن را استوار گردانيد و بيان كرد تا بندگان كه پروردگار خويش را نمى شناختند بشناسند، و زان پس كه منكر او بودند به هستى او اقرار كنند، و از آن پس كه وجود او را انكار مى كردند آن را اثبات نمايند. پس خداى سبحان بى آنكه با چشم ديده شود در كتاب خود بر آنان جلوه كرد بى آنكه او را ببينند از خلال مظاهر قدرت خود را بر آنان نمود و آنان را از سطوت خود بيم داد، و چگونه آن كس را كه با عقوبتها محو و نابود ساخت محو و نابود گردانيد، و چگونه با خشم درويد آن كس را كه درويد روزگار آينده به زودى پس از من روزگارى برشما فراز آيد كه در آن هنگام نه هيچ چيز از حق پنهانتر باشد نه از باطل آشكاراتر ، نه دروغى بر خداو رسول بيشتر مى توان جست. نزد مردم آن روزگار متاعى بى مشتريتر از كتاب خدا، اگر چنانكه بايد تلاوت شود نباشد و رايجتر از آن، هنگامى كه از اصل خود منحرف گرددو از مواضع خود تحريف شود و در شهرها زشتتر از كار شايسته و نيكوتر از كار زشت چيزى نخواهد بود. همانا كه حاملان كتاب، احكام آن را پشت گوش بيندازند، و حافظانش اوامر و نواهى خدا را فراموش كنند. در آن روز ، كتاب و اهل آن راندگان و نفى شدگان باشند دور انداخته شده و از متن زندگانى مردم بيرون. هيچكس اين دو يار وفادار را كه بر صراط مستقيمند پناه نمى دهد. پس كتاب و اهل كتاب در آن زمان در ميان مردمند و در ميان مردم نيستند با آنانند و با آنان نيستند چه، گمراهى با رستگارى موافق نيست هر چند با يكديگر جمع شوند. پس قوم آن روزگار به جدا شدن از دين مجتمع و متفق گردند و از جماعت پراكنده شوند گويى آنان پيشوايان كتابند و كتاب پيشواى آنان نيست و جز نام كتاب نزد آنان چيزى از كتاب باقى نماند و جز خط كتاب و نوشتن آن را نمى دانند پيش از رسيدن آن زمانه به صالحان شكنجه ها روا دارند و گفتار راست آنان را بهتان و دروغ پندارند و در مقابل كارهاى نيكو آنان را كيفر سخت دهند. همانا آنان كه پيش از شما با طول آرزوها و كوتاهى عمرها و دورى مرگها بودند هلاك گشتند چنان مرگى آنان را فرو گرفت كه در آن نه بهانه اى پذيرفته مى شد نه پس از آن توبه سود داشت و بلاى كوبنده و پيشامد ناخوش بر آن فرود مى آمد.

پند به مردم اى مردمان هر كس از خداى نصيحت بطلبند و بپذيرد موفق گردد و كسى كه قول خدا را راهنما گيرد به طريقه اى كه استوارترين و بزرگترين طريق است رهنمون شود. ملازم درگاه خداى از عذاب ايمن است و دشمنش ترسان و شايسته نيست كه كسى كه جبروت و بزرگى خداى را شناخت خود را بزرگ پندارد. همانا قدر آن كسانى كه مى دانند عظمت الهى چيست اين است كه در پيشگاه او فروتنى كنند و سلامت و وارستگى آنان كه مى دانند توانايى او چيست آن است كه مطيع او گردند. پس آنسان كه صحيح از مبتلا به جرب مى رمد و تندرست از بيمار، از حق مرميد. بدانيد كه شما هرگز راه راست نمى شناسيد تا آن را كه راه راست را رها كرده است بشناسيد و به پيمان با كتاب متعهد نمى گرديد تا آن را كه پيمان شكسته است بدانيد كه كيست و هرگز به آن كتاب در نمى آويزيد و متوسل نمى گرديد تا آن كس را كه كتاب را دور انداخت بشناسيد. پس آن را از اهلش طلب كنيد كه آنان حيات علم و مرگ جهل مى باشند. آنانند كه حكمشان شما را از علمشان و خاموشى شان از گفتارشان و ظاهرشان از باطنشان آگاه مى سازد. آنان، در دين مخالفت نكنند و در آن اختلاف نداشته باشند پس، دين در ميان ايشان، شاهدى صادق ا ست و خاموشى گويا

خطبه 148-درباره اهل بصره

در ياد كردن از مردم بصره هريك از آن دو براى خود اميد سرورى دارند و اين كار را به خود باز مى گردانند نه به رفيق خود. با كمند پيمان به سوى خدا كشيده نمى شوند و رشته مهر به سوى او نمى كشند. هريك ازآنان را در دل به يار خود كينه اى است و زودا كه پرده اى كه بر آن افكنده اند يكسو شود. به خدا سوگند اگر به مقصود خود دست يابند اين يكى جان آن يكى را بستاند و آن يكى قصد قتل اين يكى كند. همانا كه گروه ستمكار قد علم كرده است. پس كجايند آنان كه تنها براى خدا قيام مى نمايند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند سنتها براى آنان گفته شده است و خبر را براى ايشان پيشاپيش گفته اند. هر گمراهى را بهانه اى است، و هر پيمان شكنى را شبهه اى. والله من آن نيستم كه نوحه گرى كسانى را كه در مصيبتى بر سر و سينه مى كوبند گوش دهم و مصيبتگرى را بشنوم و در حضور گريه كننده باشم اما از آن ناله ها و گريه ها متاثر نگردم و آنها را معتبر نشناسم.