ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 70
نمايش فراداده

خطبه 149-پيش از وفاتش

پيش از رحلت ايهاالناس هر كس چيزى را كه در فرار خود از آن مى گريزد ملاقات خواهد كرد. مرگ چيزى است كه اطوار زندگى، آدمى را به سوى آن مى راند تا شخص درگذرد و فرار از مرگ رسيدن به آن است چه بسا كه روزگاران گذراندم و اين كار پوشيده را وارسى كردم پس خداى سبحان ابا كرد كه اين امر را پنهان ندارد هيهات، علمى است در گنجينه پنهان. اما وصيت من: خداى، هيچ چيز را شريك او قرار مدهيد و محمد صلى الله عليه و آله و سلم پس سنت او را ضايع مگذاريد. اين دو ستون را برپاى داريد و اين دو چراغ را برافروزيد. با اين دو، وقتى كه از حق نرميد و منحرف نگرديد شايسته ملامت نباشيد. هريك از شما به اندازه كوشش خود بار تكليف بر دوش دارد و تكليف جاهلان سبك گردانيده شده است. پروردگار مهربان است و دين راست است و پيشوا دانا. من ديروز مصاحب شما بودم و امروز مايه عبرت شمايم و فردا دور از شما. خدا مرا و شما را بيامرزاد. اگر جاى پاى من در اين لغزشگاه استوار باشد، پس مراد همين است. واگر قدم لغزيد و مرگ فرا رسيد پس ما در سايه شاخه ها بوده ايم و در معرض وزش نسيم و زير سايه ابر در فضا. جمعيت آن ابرها پريشان گشت و نشانه هاى آن از ميان رفت و ناپد يد گرديد. من همسايه شما بودم و روزى چند كالبد من همسايه شما بود و به زودى در پى كالبد بيروح من كه پس از حركت داشتن ساكن شده است و بعد از گفتار خاموش، افتيد، تا سكون من و فروافتادن پلكهاى من و بى حركت گشتن سرو دست و پاى من شما را پند گويد، همانا كه مرگ مر عبرت پذيران را از هر سخن رسا و گفتارى كه شنيده شده است پند دهنده تر باشد. بدرود من با شما بدرود گفتن مردى است منتظر ملاقات. فردا روزهاى زندگانى مرا مى بينيد و عقايد نهانى من بر شما آشكار خواهد شد، و پس از خالى شدن جاى من و آمدن ديگرى به جاى من پايه مرا خواهند شناخت.

خطبه 150-اشارت به حوادث بزرگ

در آن به مصيبتها و حوادث بزرگ اشارت مى فرمايد و قومى از گمراهان را به وصف مى گويد گمراهان، راه سمت راست و چپ را بر مى گزينند تا در راههاى گمراهى قرار گيرند و راههاى رشد را ترك كنند. پس مشتابيد، هرچه شدنى است خواهد آمد و آنچه را فردا با خود مى آورد دير مشمريد. بسا شتابنده به چيزى كه اگر به آن دست يابد دوست مى دارد كه اى كاش به آن دست نيافته بود و امروز چه بسيار كه به آغاز فردا نزديك باشد. زمان را دور مپنداريد. اى مردم، آن روز وقتى است كه هر چه به آن وعده داده شده بود بيايد، و چيزها بينيد كه آن را نشناسيد و نمى دانستيد. هان، همانا هر كس آن روزها را ديد به چراغ نورافشان ما در آن سير مى كند و بر مثال صالحان در پى آن فتنه مى افتد تا در آن گير و دار، پنهان از نظر مردمان بندى از پايى بگشايد و بنده اى را آزاد كند و جمعى را پراكنده سازد و پراكندگانى را جمع آورد، كسى كه در پى او باشند اثر او را نمى بيند هيچ اثرشناس و پى زن از او نشانى به دست نياورد هر چند در اين راه بكوشد. سپس، در آن رويدادها قومى ذهن و فكرشان صيقلى و آبديده گردد مانند صيقل شمشير به دست آهنگر چشمانشان به نور قرآن روشن و گوشهاشان به تفسير مانوس، پس، از جام خرد و حكمت كه بامداد به آنان مى پيمايند، شبانگاه نيز از آن سيراب مى گردند. و از آن خطبه:

در گمراهى پايان كار آنان به درازا كشد تا رسوايى خود را تمام كنند و موجب حوادث روزگار و صدمات آن گردند تا اجل به پايان خود رسد و گروهى به فتنه ها راحتى يابند و دست از برانگيختن به جنگ بردارند صحابه رسول اكرم (ص) با شكيبايى به خدا منت ننهادند و نثار جان را در راه خدا بزرگ ندانستند تا هنگامى كه قضاى الهى پيش آمد و با بريدن مدت بلا موافق گرديد سپرهاى آنان را بر شمشيرهاى خود حمل كردند و به فرمان پند دهنده خود به پيشگاه پروردگار خود بردند تا وقتى كه خدا روان پاك رسول خود صلى الله عليه و آله را قبض فرمود، قوم به عقب برگشتند و راههاى باطل آنان را هلاك ساخت و به پندارهاى باطل كه بر مغزشان وارد مى شد بى آنكه آن را به قرآن و اهل بيت عرضه كنند اطمينان يافتند و به نيرنگ و فريب اعتماد كردند و به غير خويشان پيمبر (ص) پيوستند و از كسانى كه به دوستى با آنان فرمان يافته بودند دورى گزيدند و بنا را از استوارى بنياد آن منتقل ساختند و آنرا در غير موضع خود بنيان نهادند. پيشوايان باطل منشاء كانهاى همه خطاها و گناهها و زشتيها مى باشند و درهايى هستند كه همه سرگشتگان حيرت و ضلالت به آن در ازدحام مى كنند مردم به سنت آل فرع ون در حيرت سرگردان و مشوش گردند. آنان از كسانى باشند كه يا از آخرت بريدگان و به دنيا گرويدگانند يا از راه حقيقت دورند و با دين مخالف.