از عهد و پيمانهاى آن حضرت عليه السلام است به يكى از كارگردانانش (در پرهيزكارى و مهربانى با رعيت و اداء حقوق زيردستان و مستمندان) هنگامى كه او را براى جمع آورى زكوه فرستاده: كارگردان خود را در نهانيها (انديشه ها) و كردار پوشيده اش به پرهيزكارى و ترس از خدا دستور مى دهم جائيكه غير از خدا حاضر و ناظر نيست، و به جز او نگهبان و كسى كه به او واگزار مى شود نمى باشد. و او را امر مى كنم كه در ظاهر كارى از فرمان خدا بجا نياورد كه در باطن غير آن را انجام دهد (منافق و دورو نباشد) و كسى كه پنهان و آشكار و كردار و گفتارش دو گونه نبود امانت را اداء كرده (دستور الهى را انجام داده) و عبادت و بندگى را با اخلاص و حقيقت (نه از روى رياء و خودنمائى) به جا آورده است. و به او امر نموده دستور مى دهم كه ايشان (رعيتها و زيردستان) را نرجاند، و به آنها دروغ نگويد (يا به آنها دروغ نبندد، مانند آنكه بگويد شتر يا درو شده از كشتتان بيش از اين است كه براى گريز از زكوه پنهان كرده ايد) و به سبب فرمانروائى بر آنها از روى سركشى از آنان روى بر نگرداند (خود را از ايشان بى نياز نداند) زيرا اينان در دين برادر و هم كيشند، و براى آماده كردن و پيدايش حقوق ياوران هستند (ايشان زمين را آب داده كشت مى نمايند و چهارپايان را تربيت و پرستارى مى كنند تا اين اموال گرد مى شود و ما از آنها زكوه دريافت مى نمائيم، بنابراين نبايد ايشان را رنجاند). و تو را در اين زكوه بهره ثابت و حقى آشكارى است، و شريك و انبازهائى دارى از درويشان و ناتوانان نيازمند، و همانطور كه ما حق تو را تمام مى پردازيم تو (نيز) حقوق ايشان را تمام بپرداز، و اگر چنين نكنى (از حقوقشان بكاهى) در روز رستخيز تو از همه مردم بيشتر دشمن خواهى داشت، و بدا به حال كسى كه دشمن او نزد خدا درويشان و تهى دستان و در يوزه گران و بينوايان رانده شده، و وام دار اينكه در غير معصيت وام گرفته اند و مسافرين و رهگذران درمانده دور از مال و خانه و اهل بيت باشند!! و كسى كه امانت (دستور الهى) را خوار دارد، و در خيانت چرا كند (بى باك باشد) و خود و دينش را از آن پاك نسازد در دنيا رسوائى را به خود واداشته و در آخرت خوارتر و رسواتر است، و بزرگترين خيانت و نادرستى خيانت به امت، و زشت ترين دغل، دغل با پيشوايان است (و هر كه در حقوق بينوايان و مستمندان دست درازى كند هم به امت خيانت كرده و هم به امام و پيشواى خود دغل نموده است) و درود بر آنكه شايسته درود است.
از عهد و پيمانهاى آن حضرت عليه السلام است به محمد ابن ابى بكر كه خدا از او خشنود بوده پاداشش را بدهد (اين مرد جليل القدر، عظيم المنزله از خواص ياران امام عليه السلام بوده كه در سال حجه الوداع سال دهم هجرت به دنيا آمده و در سال سى و هشت هجرى در زمان خلافت اميرالمومنين عليه السلام در مصر به قتل رسيده، چنانكه شمه اى از داستان او در شرح سخن شصت و هفتم نوشته شد) هنگامى كه حكومت مصر را به او واگزار فرموده و در اين عهدنامه او را به عدالت و برابرى بين مردم امر كرده پرهيزكارى و سختى مرگ و عذاب رستخيز را يادآورى نموده، و در آخر او را به مخالفت هواى نفس و مواظبت نماز اندرز ميدهد: بالت را براى ايشان (اهل مصر) بخوابان (با همگان فروتن باش) و پهلويت را برايشان هموار دار (كارى كن كه همه كس از رفتارت سود برد) و به آنان گشاده رو باش (با زيردستان ترشروئى مكن) و آنها را به نگريستن زيرچشمى و خيره شدن در رو يكنواخت بدار (مساوات و برابرى را مراعات كرده بين خرد و بزرگ تفاوت مگذار و ثروتمندان و بزرگان را بر زيردستان و مستمندان امتياز نداده با همه يكسان باش) تا بزرگان به ظلم و ستم تو (دورى از درستكارى) به سودشان طمع ن نمايند (نسبت به زيردستان روا ندارند) و ناتوانان از عدل و درستكارى تو نوميد نگردند، زيرا خدايتعالى، اى گروه بندگان او (در روز رستخيز) از كردار كوچك و بزرگ و آشكار و پنهان شما پرسش مى نمايد، پس اگر عذاب كند (شما را به آتش بسوزاند) شما (از هر كس به خود) ستمكارتريد (چون معصيت و نافرمانيتان سبب آن گرديده) و اگر ببخشد بسيار كريم و بزرگوار است.