ضرورت ستايش پروردگار خدا را سپاس! هر چند كه روزگار دشواريهاى فراوان و حوادثى بزرگ پديد آورد، و شهادت مى دهم جز خداى يگانه و بى مانند خدايى نباشد و جز او معبودى نيست، و گواهى مى دهم محمد (ص) بنده و فرستاده اوست. علل شكست كوفيان پس از حمد و ستايش خدا! بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و باتجربه، مايه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است، من راى و فرمان خود را نسبت به حكميت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. (اى كاش كه از قصير پسر سعد اطاعت مى شد) ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سر باز زديد، تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد، و از پند دادن خوددارى كرد، داستان من و شما چنان است كه برادر هوازنى سروده است: (در سرزمين منعرج، دستور لازم را دادم اما نپذيرفتند، كه فردا سزاى سركشى خود را چشيدند).
تلاش در هدايت دشمن شما را از اين مى ترسانم! مبادا صبح كنيد در حالى كه جنازه هاى شما در اطراف رود نهروان و زمينهاى پست و بلند آن افتاده باشد، بدون آن كه برهان روشنى از پروردگار، و حجت و دليل قاطعى داشته باشيد، از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شديد. من شما را از اين حكميت نهى كردم ولى با سرسختى مخالفت نموديد، تا به دلخواه شما كشانده شدم. شما اى سبكسران، و بيخردان، اى ناكسان و بى پدران، من كه اين فاجعه را ببار نياوردم و هرگز زيان شما را نخواستم (زيرا امام همواره با حكميت مخالف بود)