ترجمه نهج البلاغه

محمد دشتی

نسخه متني -صفحه : 384/ 308
نمايش فراداده

حکمت 123

و درود خدا بر او فرمود: در آغاز سرما خود را بپوشانيد، و در پايانش آن را دريابيد، زيرا با بدنها همان مى كند كه با برگ درختان خواهد كرد، آغازش مى سوزاند، و پايانش مى روياند.

حکمت 124

و درود خدا بر او فرمود: بزرگى پروردگار در جانت، پديده ها را در چشمت كوچك مى نماياند.

حکمت 125

و درود خدا بر او فرمود: (وقتى از جنگ صفين برگشت به قبرستان پشت دروازه كوفه رسيد رو به مردگان كرد.) اى ساكنان خانه هاى وحشفرا، محله هاى خالى و گورهاى تاريك، اى خفتگان در خاك، اى غريبان، اى تنهاشدگان، اى وحشت زدگان، شما پيش از ما رفتيد و ما در پى شما روانيم، و به شما خواهيم رسيد. اما خانه هايتان! ديگران در آن سكونت گزيدند، و اما زنانتان! با ديگران ازدواج كردند، و اما اموال شما! در ميان ديگران تقسيم شد. اين خبرى است كه ما داريم، حال شما چه خبر داريد؟ (رو كرد به اصحاب خود و فرمود:) هشداريد، اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر مى دادند كه: بهترين توشه، تقوا است.

حکمت 126

و درود خدا بر او فرمود: (شنيد مردى دنيا را نكوهش مى كند) توبيخ نكوهش كننده دنيا اى نكوهش كننده دنيا، كه خود به غرور دنيا مغرورى و با باطلهاى آن فريب خوردى، فريفته دنيايى و آن را نكوهش مى كنى؟ آيا تو در دنيا جرمى مرتكب شدى؟ يا دنيا به تو جرم كرده است؟ كى دنيا تو را سرگردان نمود؟ و در چه زمانى تو را فريب داد؟ آيا با گورهاى پدرانت كه پوسيده اند؟ يا آرامگاه مادرانت كه در زير خاك آرميده اند؟ آيا با دو دست خويش بيماران را درمان كرده اى؟ و آنان را پرستارى نموده در بسترشان خوابانده اى؟ درخواست شفاى آنان را كرده، و از طبيبان داروى آنها را تقاضا كردى؟ در آن صبحگاهان كه داروى تو به حال آنان سودى نداشت، و گريه تو فايده اى نكرد، و ترس تو آنان را فايده اى نداشت، و آنچه مى خواستى به دست نياوردى، و با نيروى خود نتوانستى مرگ را از آنان دور كنى. دنيا براى تو حال آنان را مثال زد، و با گورهايشان، گور تو را به رخ كشيد. تعريف خوبيها و ويژگيهاى دنيا همانا دنيا سراى راستى براى راست گويان، و خانه تندرستى براى دنياشناسان و خانه بى نيازى براى توشه گيران، و خانه پند، براى پندآموزان است، دنيا سجده گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا، و جايگاه تجارت دوستان خداست، كه در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند. چه كسى دنيا را نكوهش مى كند؟ كه جدا شدنش را اعلان داشته، و فرياد زد كه ماندگار نيست، و از نابودى خود و اهلش خبر داده است، پس با بلاى خود بلاها را نمونه آورد، و با شادمانى خود آنان را به شادمانى رساند. شامگاه به سلامت گذشت، و بامداد با مصيبتى جانكاه بازگشت، تا مشتاق كند، و تهديد نمايد و بترساند و هشدار دهد. پس مردمى در بامداد با پشيمانى دنيا را نكوهش كنند، و مردمى ديگر در روز قيامت آن را مى ستايند، دنيا حقائق را به يادشان آورد، يادآور آن شدند، از رويدادها برايشان حكايت كرد، او را تصديق نمودند، و اندرزشان داد، پند پذيرفتند.