در اخلاق با مردم نزديك گشتن از كينشان ايمن زيستن است (بلكه سببى است كه انسان آنان را از خوهاى نابهنجار باز دارد و براه دينشان بكشاند).
يكى در نزد آن حضرت عليه السلام سخنى گفت كه او را كوچكتر از آن مى پنداشتند كه چنان سخنى گويد، لذا حضرت فرمودند: تو پيش از پيدا كردن پر پريدى و بگاه بچه بودن فرياد برآوردى، و بقول سيدرضى رحمه الله عليه، شكير در اينجا اولين پرى است كه در مرغ پيش از ريشه محكم كردنش برويد، و سقب هم ناقه كوچك است، و ناقه كوچك فرياد بر نياورد، جز بهنگاميكه بزرگ شود.
بكارهاى گوناگون پرداختن، در چنگ چاره سازيها اسير شدن است.
آن حضرت عليه السلام را از معناى لا حول و لا قوه الا بالله پرسيدند فرمودند: ما با خدا دارنده چيزى نستيم جز آنكه كه (خدا) ما را در بگرداند، و وقتى كه او ما را داراى چيزى گردانيد كه خودش دارنده تر از ما است ما را تكليف فرمايد همينكه آن چيز را از ما گرفت تكليف را از ما برداشته است (و از آن بازپرسى نفرمايد)
روزى بين عمار ياسر و مغيره ابن شعبه سخنى چند از روى تندى رد و بدل شد حضرت عليه السلام فرمودند: اى عمار مغيره را واگذار زيرا (مرد مومن و شريف مانند تو را نسزد كه با مردكى فاسق و نانجيب و بيشرمى چون مغيره در افتد) او كسى است كه از دين چيزى نگرفته است مگر آنچه كه دنيا را بوى نزديك سازد، و دانسته و بعمد او را بر مشتبه ميسازد، تا شبهات را براى لغزشهايش بهانه قرار دهد.