صفحهى 45
1- مردم شناسى إنّ أبغض الخلائق إلى اللَّه رجلان... و لا عندهم أنكر من المعروف و لا أعرف من المنكر خ 17
1- 12 (دشمنترين مردم در نزد خدا دو كس مىباشند آنكه چيزى جز معروف را منكر، و زشتىها را معروف نمىپندارند)
2- روانشناسى مردم رها شده فهو جائر عن قصد السّبيل، مشغوف بكلام بدعة و دعاء ضلالة خ 17 1 (او از راه راست منحرف گشته، به سخنان ساختگى و دعوتهاى گمراه كننده روى آورده است)
3- روانشناسى مردم جاهل و رجل قمش جهلا، موضع في جهّال الأمّة خ 17 3 (كسى كه مجهولاتى بهمبافته، در ميان مردم جاهل پيش تاخته است)
4- شناخت مردم مسخ شده و فساد زده إلى اللَّه أشكو من معشر يعيشون جهّالا و يموتون ضلّالا خ 17 10 و 11 (به خدا شكايت مىكنم از مردمى كه جاهلانه زندگى مىكنند و با گمراهى مىميرند)
5- جامعه شناسى (جوامع آلوده و سقوط كرده) إلى اللَّه أشكو من معشر يعيشون جهّالا و يموتون ضلّالا خ 17 10 و 11 (به خدا شكايت مىكنم از مردمى كه جاهلانه زندگى مىكنند و با گمراهى مىميرند)