تفسیر قرآن

رجبعلی سالاریان

نسخه متنی
نمايش فراداده

رجبعلي سالاريان

اهميت و توجه به تفسير در دوره معاصر از نظر موضوع و روشهاي گوناگوني كه افراد و گروهها و موسسات مختلف در زمينه تحقيق و تنظيم آن پيش گرفتهاند سبب گرديد كه اين شيوه تفسيري جايگاه ويژهاي را در ميان شيوههاي ديگر به خود اختصاص دهد.

امروزه در سايه گسترش معارف و فرهنگ قرآني و با توجه به مباحث تفسيري و نقد و بررسي ابعاد گوناگون گرايش به تفسير موضوعي بيشتر شده است. و محققان و مفسران و مؤسسات، سازمانها و نهادهاي زيادي در تصحيح و تكميل اين امر مهم گام برداشتهاند و اميد است كه اين گونه فعاليتها بيشتر و بيشتر شود و براي نسلهاي آينده تفاسير جامعتر و كاملتر و به روزتر از نظر موضوعي داشته باشيم.

تعريف تفسير موضوعي:

قبل از اينكه به بيان بحث اهميت و توجه به روشهاي موضوعي تفسير پرداخته شود، ضروري است كه معني معمول و رايج تفسير موضوعي را بدانيم.

زماني كه صحبت از تفسير قرآن به بحث گذاشته ميشود. منظور همان تفسير ترتيبي است كه آيات قرآن را به ترتيب موجود مورد بررسي قرار ميدهند. اين شيوه (تفسير ترتيبي) از صدر اسلام تاكنون در تفسير قرآن معمول بوده و اكثر دانشمندان و عالمان بزرگ اسلام از اين روش استفاده ميكردند. در نقطه مقابل اين روش، در دوره معاصر، راه ديگري براي دستيابي به معاني و حقيقت قرآن رايج گشته است. و آن اينكه تفسير، آيات قرآن براساس موضوعات مختلف مربوط به اصول و فروع اسلامي و پاسخگويي به نيازهاي انساني، در برابر مشكلات اجتماعي، سياسي و اقتصادي و اخلاقي مورد مطالعه و بررسي قرار ميدهد.

انسانها سؤالات مختلف و شبهات خود را در موضوعات اعتقادي، اسلامي، سياسي، اقتصادي و...بگيرند. مثلا" اگر بخواهيم درباره «اهداف اجتماعي قرآن» صحبت كنيم بايد آياتي كه درباره كمك به ديگران، عيادت بيماران و بعضي از اعمال كه با جمع ميسر است مثل نماز جمعه و نماز عيد فطر و عيد قربان را بدانيم و يا اعمالي كه به رشد و شكوفايي انسان ميانجامد توجه كنيم در مجموع، اين شيوه از تفسير قرآن «تفسير موضوعي» ناميده ميشود.

اهميت و نقش تفسير موضوعي

همانطور كه ميدانيم نزول قرآن بر پيامبر با توجه به نيازها و شرايط خاص آن دوره صورت ميگرفت و بسياري آيات قرآن تنها يك بعد از ابعاد گوناگون موضوع را مورد بحث قرار ميدهد. مثلا" در مورد «قيامت» در بعضي آيات، فقط اصل امكان معاد مطرح ميشود. و در جاهاي ديگر معاني ديگر دارد. كه اگر هر يك از آيات مربوط به قيامت را بخواهيم جداگانه و بدون در نظر گرفتن ديگر آيات مربوطه تفسير كنيم تنها به گوشهاي از آن پي بردهايم. يا تعابيري كه در مورد انسان در قرآن بكار برده ميشود در جايي به عنوان شيطان، انسي، جني، كافر و منافق و مؤمن و متقي بكار ميبرد. خداي سبحان نفس انسان را با سرماية شناخت فجور و تقوا آفريد:

«فألهمها فجورها و تقواها»(1) قرآن كريم در جريان يكي از جنگها از مناطق با تعبير شيطان ياد كرده است: «ذالكم الشيطان يخوف اولياءه» (2) و همچنين آيات مربوط به جامعه و فلسفه احكام، نماز، جهاد و حج و... كه اگر آيات هريك، يك جا مورد توجه قرار گيرد ممكن است از طريق تفسير موضوعي حل شود. در صورتي كه بدون دست يازيدن به تمام آيات فقط همان بخش از موضوع روشن شده است.

همچنانكه ميدانيد در قرآن كريم، آيات به دو دسته محكم و متشابه تقسيم ميشوند و معناي اصيل و متشابهات با ارجاع به محكمات فهميده ميشود.(3) اين خود نوعي از تفسير موضوعي است چرا كه انبياء و اولياء معصوم الهي محكمات جامعه ميباشند و افراد دو پهلو كه كارهايشان شبيه به حق است ولي حق نيستند و خود مؤمن نما هستند و مؤمن نيستند. اينها با روش تفسير موضوعي مشخص ميشود.

تاريخچه تفسير موضوعي

گرچه قدمت تفسير ترتيبي به مراتب از تفسير موضوعي بيشتر است. اما تفسير موضوعي پس از ظهور تفاسير مأثور و تأثير يافته ظهور پيدا كرده است. ولي همچون تفاسير ترتيبي از مرحله آغازين باشرحي كوتاه در موضوعات مانند اسباب نزول آيات، آيات محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مجازات در قرآن شروع و به تدريج با تفسير قرآن به قرآن به جمع بندي موضوعي در كنار تفاسير ترتيبي در قرآن معاصر رشد كرده است.

نمونههاي گويا از تفسير را ميتوان از بررسيهاي به شكل تك نگاري يا سلسلهاي مانند هدايت از نظر قرآن، زن در قرآن، اهداف اجتماعي قرآن، حجاب در قرآن و تاريخ در قرآن و...جستجو كرد. و مواردي چون توجه به نياز اجتماعي و فرهنگي انسان به وجود آمد. اين حركت زمينه را براي تفسير موضوعي بسيار زياد فراهم آورده است.

قابل توجه است كه زمينههاي تفسير موضوعي در فرمايشات ائمه (ع) نيز ديده ميشود. به عنوان مثال در مورد مبهم نبودن قرآن روايتي از امام محمد باقر (ع) است كه ميفرمايد: فمن زعم أن كتاب الله مبهم فقد هلك و اهلك» (4) هر كس گمان كند كه كتاب خدا مبهم است پس به طور قطع هلاك شده است و ديگران را هلاك گردانيده است. هم خود او درباره شناخت قرآن گمراه شده و هم ديگران را به گمراهي كشانده است.

روشهاي تفسيري موضوعي

تفسير موضوعي همانند ساير انواع تفاسير شيوه و روشهاي مختلفي دارد و كساني كه با روشهاي ديگر تفسير كار كردهاند نميتوانستند به اندازه اين تفسير با موضوعات مختلف برخورد قابل قبولي داشته باشند كه اين بر ميگردد به چگونگي تحقيق و تنظيم و نگارش موضوعات كه از روشهاي مختلفي استفاده شده است.

حال به ذكر و تعريف بعضي از روشها به اختصار ميپردازيم:

شيوه تفسير با محور الله

اين روش كه براساس نحوه نگرش و تنظيم تفسير ميباشد. تقسيم معارف قرآن براساس «الله» است. در اين تقسيم معارف قرآن براساس فكر و ايده و جريان هدفدار تعقيب و تقسيم ميشود.

در اين روش موضوعات مختلف در عناوين كلي و عام و بر پايه خدا محوري مورد بررسي قرار ميگيرد. و يكپارچه ديدن همه موضوعات در سايه «خدا محوري» از ويژگيهاي اصلي اين شيوه است. يكي از كساني كه در اين، تحقيقاتي داشته است استاد محمد تقي مصباح يزدي ميباشد. ايشان معتقد است كه معارف قرآني از نقطه آغاز هستي شروع و به ترتيب مراحل خلق و تدبير الهي مورد بحث واقع ميشود و به بيان ويژگيهاي جامعه آرماني ختم ميگردد. و در همه مراحل ارتباط با محور اصلي «الله» كاملا" محفوظ است.

تفسير قرآن به قرآن

تفسير قرآن به قرآن، يعني فهم جمعي آيات قرآن و تبيين برخي از آيات فرعي به وسيله آيات اصلي و محوري و اين همان روشي است كه رسول اكرم (ص) به عنوان مبين قرآن اعمال كردند. در تبيين برخي از آيات به آيات قويتر قرآن استدلال و استناد ميفرمودند. سيره فقها و اصوليين نيز در استفاده از آيات الاحكام همين بوده و هست كه باديدن آيهاي عام يا مطلق، به آن كمك نميكنند بلكه به دنبال آيات مخصص و مقيد يا آيات ناسخ و مانند آن ميروند تا در مجموع به فهم كامل و جامع برسند.

سيره عقلا نيز آن است كه در مطالعه كتاب يا اثري همه آن را ميخوانند و پس از احاطه به مجموع آن درباره مفهومش نظر ميدهند. و در مواردي براي تأييد كتاب، از برخي از فصول آن براي برخي ديگر شاهد ميآورند. و گاهي براي اشكال بر كتاب، موارد متضاد را به عنوان نقضي بر كتاب ميگيرند.

شيوه «قرآن به قرآن» غير از «ضرب قرآن به قرآن» است كه به روايات مذمت شده است، چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «ماضرب رجل القرآن بعضه ببعض الاكفر» يعني هيچ كس بعض قرآن را به بعض ديگر آن نزده جز آنكه كافر شده است ضرب قرآن به قرآن معناي مقابل تفسير قرآن به قرآن را دارد. و معنايش اين است كه هماهنگي آيات را بر هم زنند و ارتباط ميان ناسخ و منسوخ و پيوند تخصيص عام و خاص و رابطه تقييدي مطلق و مقيد و پيوستگي صدر و ذيل آيات را ناديده بگيرند.

و هر آيهاي را بدون مناسبت با آيات ديگر مرتبط سازند و به اين طريق، معناي آيات از مسير اصلي خود خارج ميشود و با پذيرش اين منهاج ضلالت فرعي هر كس به رأي و نظر خود آيات را معنا ميكند. و اين درست بر خلاف تفسير قرآن به قرآن است. كه قابل به پيوند پيوند ذاتي آيات با يكديگر ميباشد. و معتقد است كه آيات كريمه قرآن را با پيوند منطقي و اصولي آن بايد فهميد. تفسير ارزشمند و قيم استاد علامه طباطبائي (رض) نيز با همين روش تنظيم شده است.

در اين براي آشنايي علاقمندان به تفاسير بد نيست به ذكر چند ويژگي اصلي روش تفسير استاد علامه طباطبائي بپردازيم:

روش تفسيري كه استاد در تفسير «الميزان» داشته است داراي ويژگيهاي به شرح ذيل ميباشد.

اول. استاد اطلاع نسبتا" وسيع و فراگيري نسبت به تمام ظواهر قرآني داشت و لذا با طرح هر آيهاي طوري درباره آن بحث ميكردند كه سراسر قرآن مطمح نظر علمي ايشان بوده است زيرا يا از آيات موافق به عنوان استدلال يا استمداد سخن به ميان ميآمد، يا اگر دليلي يا تأئيدي از آيات ديگر وجود نداشت آيه محل بحث به گونهاي تفسير ميشد كه مناقض با هيچ آيه قرآن مجيد نباشد. و هر گونه احتمال يا وجهي كه مناقض با ديگر آيات قرآني بوده مردود ميدانست.

دوم: ايشان مسيري طولاني و عميق در سنت مسلمه معصومين (ع) داشت و لذا هر آيهاي كه طرح مي شد طوري آن را تفسير مي كرد كه اگر در بين سنت معصومين (ع) دليل يا تأئيدي وجود داشت از آنان به عنوان استدلال يا استمداد بهره برداري مي شد و اگر دليلي وجود نداشت به سبكي آيه محل بحث را تفسير مي كرد كه با مناقض با سنت قطعي آن ذوات مقدمه نباشد.

سوم: استاد علامه طباطبائي تبحري كم نظير در تفكر عقلي داشت و لذا هرآيه مورد بحث را طوري تفسير مي كرد كه اگر در بين مبادي بين يا مبين عقلي دليل يا تأئيدي وجود داشت از آن در خصوص معارف عقلي، و نه احكام تعبدي به عنوان استدلال بهره برداري شود. و اگر بحثهاي عقلي در آن باره ساكت بود طوري آيه را معنا مي فرمود كه با هيچ دليل قطعي عقل مخالف نباشد.

چهارم: ايشان در علوم نقلي مانند فقه و اصول و...صاحب نظر بوده و از مباني مسلمه آنها اطلاع كافي داشت. و لذا اگر ادله يا شواهدي از آنها راجع به آيه مورد بحث وجود نميداشت، هرگز آيه را بر وجهي حمل نميفرمود كه با مباني حتمي آن رشته از علوم نقلي يادشده مناقص باشد.بلكه بروجهي حمل ميكرد. كه تبايني با آنها نداشته باشد.

پنجم: استاد علامه طباطبائي (ره) به همه محكمات قرآن در حد مفسري متعارف آشنا بود و ميفرمود برجستهترين آية محكمه، كريمه (ليس كمثله شيء)(5) است و در شناخت متشابهات نيز ماهر بود.

ششم: جناب استاد آشنايي كامل به مبادي برهان، شرايط و مقدمات آن داشت و لذا هرگز براي فرضيه علمي ارج برهان قايل نبود و آن را به منزله پاي ايستا و ساكن پرگار مي دانست كه به افكار آن پاي ديگر پرگار حركت كرده، دايره را ترسيم مي كند.

هفتم: ايشان آشنايي كامل به مبادي عرفان و خطوط كلي كشف و اقسام گوناگون شهود داشت و لذا در عين دعوت به تهذيب نفس و استفاده روش تزكيه از قرآن و حمايت از رياضت مشروح و تبيين راه دل در كنار تحليل راه فكر هرگز كشف عرفاني خود يا ديگران را معيار تفسير قرار نميداد.

هشتم: استاد علامه طباطبائي (ره) در تشخيص مفهوم از مصداق كار آزموده بود و هرگز تفسير را با تطبيق خلط نميكرد.

نهم: ايشان معارف ديني را جزء ماوراي طبيعت ميدانست لذا آنها را منزه از احكام ماده و حركت مييافت.

دهم: آشنايي كامل استاد علامه طباطبائي (ره) با قرآن نه تنها موجب شد كه آيات و كلمات قرآن مجيد را با ارجاع به يكديگر حل كند بلكه در تفسير حروف مقطعه نيز همين سيره حسنه را اعمال ميفرمود.

روش تسلسل طبيعي

اين روش كه شباهت فراواني با روش خدامحوري دارد تفسير موضوعي براساس تسلسل طبيعي بين آيات و موضوعات است.

دراين شيوه، مقتضاي طبيعت بحث از جهت تسلسل حوادثي كه به وقوع پيوسته و در كمال موضوع تأثير دارد، رعايت ميگردد.بنابراين قرآن كريم براساس يك حركت طبيعي منطقي و يا تسلسل تاريخي آفرينش مباحث خود را مطرح كرده است. اين روش همچون روش خدامحوري سخن از ترتيب نظم اعتقادي يا تسلسل منطقي و طبيعي براي تفسير موضوعي پيشنهاد ميكند و نيز كار خود را همين اساس شروع كرده است. و همچنين دراين روش اجتهاد را بر شيوه تنظيم و ترتيب دخالت داده و نگرشي را بر تقديم و تأخير بحثها حاكم ساخته است.

لازم به يادآوري است كه مبتكر اين روش سيد محمد باقر ابطحي صاحب تفسير المدخل الي تفسير القرآن الكريم ميباشد.

شيوه موضوع مداري

در اين روش بيش از هر چيز به گردآوري تمام آياتي كه درباره يك موضوع مورد تفسير در سراسر قرآن وارد شده است بپردازيم و بدون پيش داوريهاي قبلي اين آيات را در كنار هم چيده، يكيك تفسير كنيم و سپس در يك جمع بندي رابطه آنها را با يكديگر در نظر گرفته و از مجموع آنها به يك ترسيم كلي دست يابيم.

در اين روش محور خاصي يا ترتيب منطقي كه از قرآن مطرح ميشود نيست بلكه تمام موضوعاتي كه در قرآن مطرح شده با توجه به آيات گوناگوني كه وجود دارد، جمع بندي شده است. و موضوع آغازين اين گونه تفاسير شناخت يا هدايت موضوعات ديگر است.

لازم به ذكر است از مفسراني كه اين شيوه را انتخاب كردهاند ميتوان به استاد جوادي آملي در تفسير موضوعي قرآن مجيد و استاد مكارم شيرازي در تفسير نمونه موضوعي پيام قرآن و همچنين استاد جعفر سبحاني در تفسير معالم القرآنيه نام برد.

شيوه توحيدي

در اين روش بررسي به صورت آيه به آيه صورت نميگيرد بلكه بررسي روي يك موضوع از موضوعات زندگي، از مسائل اعتقادي، اجتماعي و جهاني كه قرآن متعرض آن شده است متمركز ميسازد و درباره آن موضوع نظر قرآن را جويا شود. مثل عقيده به توحيد، سنتهاي تاريخ، بت پرستي و....

همچنين در اين شيوه كه به روش پرسش و پاسخ است مفسر ميپرسد و قرآن پاسخ ميدهد مفسر تلاش ميكند كه درباه موضوعات مختلف با توجه به بررسيهاي انجام شده خود ميكوشد كه نظر قرآن را درباره موضوع مورد بحث بدست آورد و با مقايسه متن قرآن با فرا گرفته هايش از افكار و بينش هايي كه بهم رسانده، نظر قرآن را بفهمد. اين روش به يك كار محاوره و گفتگو با قرآن و گرفتن از پاسخ قرآن معروف است.

يكي از ويژگيهاي اين روش گستردگي موضوعات است كه با توجه به نيازيهاي بشري تنظيم ميگردد.

با توجه به اين مطالب همچنانكه موضوعات مورد نياز انسانها در حال افزايش است.اين نوع تفسير گستردهتر و ميدانش بارزتر و پربارتر ميشود.

در پايان با توجه به نكات و مطالب گفته شده لازم و ضروري است كه كليه روشهاي موضوعي (تفسير با محورالله - تفسير قرآن به قرآن - روش تسلسل طبيعي - روش موضوع مداري و روش توحيدي) بايد توسط انديشمندان، عالمان و قرآن پژوهان باتوجه به همه شرايط بخصوص شرايط زندگي فعلي مورد بحث و نقد و بررسي قرار گيرد تا تمامي حسن و زيانش مشخص شود چون درسايه همين گفتگو حقيقت روشن، و راه آسان ميشود.و اميد اينكه تفاسير موضوعي با موضوع روز هرچه بيشتر و بيشتر شود. ان شاءالله.

1 - سوره شمس، آيه 8

2 - سوره آل عمران، آيه 175

3 - كافي، ج 1، ص 415

4 - بحار، ج 89، ص 90

5 - سوره شوري ، آيه 11 >

1 - پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي

3 - تفسير موضوعي، سنتهاي تاريخ در قرآن، شهيد محمد باقرصدر

4 - المدخل الي تفسير القرآن الكريم، سيد محمد باقر ابطحي

2 - مجموعه معارف قرآن، آيت الله مصباح يزدي

5 - نگاهي به تفاسير موضوعي، سيد محمد ايازي