قاموس قرآن

سیدعلی اکبر قرشی

جلد 1 -صفحه : 330/ 14
نمايش فراداده

طبيعى بالاستقلال) در امور عالم بود، نبايد وحشت كرد. كه قرآن از مشركان نقل ميكند ميگفتند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ» زمر 3: «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ» يونس: 18 وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ» لقمان: 25 يعنى بتها را براى آن عبادت ميكنيم كه ما را پيش خدا مقرّب كنند. و اينان نزد خدا واسطه‏هاى مااند. و اى پيامبر اگر از آنها بپرسى آسمانها و زمين را كى آفريد؟ حتما خواهند گفت:

خدا.

مطلب سوّم آنست كه نفى پرستش آفتاب و ماه نظير بتها ساده نبود و احتياج بتدبّر و تفكّر داشت كه اوّلا ابراهيم خود يقين كند حكومت و تدبير دست خداست و آنها معبود و پروردگار نيستند «لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» ثانيا با پرستش آنها بمبارزه برخيزد لذا آنحضرت با رشد و دركيكه خدا داده بود طلوع و غروب و محكوم بحكم و مسلوب الاختيار بودن آنها را بحساب آورد و يقين كرد كه پروردگار نيستند و پروردگار همان خالق و آفريننده زمين و آسمانهاست و آنوقت گفت: «يا قَوْمِ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ. إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ».

هيچ مانعى ندارد كه بگوئيم: ابراهيم عليه السّلام بخدا ايمان داشت و در باره ربوبيّت آفتاب و ماه و غيره كه مردم مى‏پرستيدند در كاوش و تحقيق بود و ابتدا در باره هر يك از آنها گفت: اين پرورش دهنده من است سپس بحسابش رسيد و ديد هيچ يك ربّ نيست و آنگاه گفت: پروردگار من همان خالق من و آفريننده مخلوقات است. اگر بظاهر قرآن دقّت كنيم و از حق گوئى باك ننمائيم مطلب همين است. از امام صادق عليه السّلام سئوال شد: آيا ابراهيم در گفتن هذا ربّى مشرك شد؟

فرمود: ... اين از او شرك نبود زيرا او در طلب پروردگارش بود.

چه مانعى دارد كه بگوئيم: ابراهيم عليه السّلام در همان وضع و در