قاموس قرآن

سیدعلی اکبر قرشی

جلد 1 -صفحه : 330/ 199
نمايش فراداده

روزى را بر بندگانش گشايش ميداد، حتما در زمين طغيان ميكردند.

«وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً» نوح: 19، خدا زمين را براى شما گسترده قرار داده است. راغب گفته: بساط بمعنى زمين گسترده و وسعت يافته است.

بسق

بسوق: ارتفاع. در اقرب گفته: «بَسَقَ النخْلُ بُسوقاً:

ارتفعت اغصانه و طال». «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِيدٌ» ق: 10، نخلهاى بلند كه ميوه آن روى هم چيده است.

بَسل

منع. «وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ» انعام: 70 آنرا تذكّر بده مبادا نفسى در اثر عمل خويش ممنوع و محروم از ثواب و رحمت خدا گردد. بيضاوى گويد: اصل بسل بمعنى منع است راغب منع و ضمّ معنى كرده و گويد استعمال باسل در پهلوان چهره درهم كشيده، بطور استعاره است.

بَسم

خنده‏ى جزئى (لبخند) «فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها» نمل:

19، در اثر دانستن كلام مورچه از شادى لبخند زد. معنى آيه در «ضحك» ديده شود.

بشر

در اينجا در باره‏ى بشارت و مشتقّات آن و همچنين در باره‏ى بشر بمعنى انسان توضيح داده خواهد شد.

1- شك نيست كه بشر بمعنى انسان است ولى همانطور كه در انسان گذشت، آدمى را نسبت بفضائل و كمالات و استعدادهايش انسان و نسبت بجسد و ظاهر بدن و شكل ظاهرش بشر ميگويند.

در مفردات گويد: بشره ظاهر پوست بدن و ادمه باطن آنست و بانسان از آنجهت بشر گفته‏اند كه پوستش از ميان مو آشكار و نمودار است بر خلاف حيواناتى كه پشم و مو و كرك، پوست بدنشان را مستور كرده است قرآن در هر كجا كه از انسان جسد و شكل ظاهر مراد بوده لفظ بشر آورده است نحو «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً» فرقان: 54، «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ» ص 71 ... بنا