بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ انبياء: 18. حق را در مقابل باطل ميگذاريم كه مغز باطل را ميشكافد و بطلان آنرا آشكار ميكند مراد ظاهرا براهين حقّ در مقابل باطل است.
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ سباء: 48. بنظر الميزان مراد از «الحقّ» قرآن است يعنى خدا قرآن را نازل ميكند و بقلبم ميندازد و او علّام الغيوب است.
وَ قَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سباء:
53. مراد از قذف غيب ظاهرا ايرادات واهى بر معاد است و چون از فاصله بعيد رساندن بهدف مقدور نيست شايد مراد از اين تعبير آنست كه ايرادات آنها ضررى بمعاد ندارد.
جمع كردن. «قرء الشّىء قرءا و قرآنا: جمعه و ضمّ بعضه الى بعض» خواندن را از آن قرائت گويند كه در خواندن حروف و كلمات كنار هم جمع ميشوند راغب گويد: «القرائة ضمّ الحروف و الكلمات بعضها الى بعض فى التّرتيل» ولى بهر جمع قرائت نگويند مثلا وقتيكه گروهى را جمع كردى نميگوئى «قرئت القوم» ...
فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ نحل: 98. چون قرآن خواندى بخدا پناه بر وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ اعراف:
204. چون قرآن خوانده شود گوش كنيد و ساكت باشيد تا مورد رحمت قرار گيريد. هر دو امر را حمل بر استحباب كردهاند و چه بهتر است كه موقع تلاوت قرآن همه ساكت شده و گوش بدهند رجوع شود به «نصت».
(قروء) وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ: قُرُوءٍ ... بقره: 228. قروء جمع قرء است. و آن بر طهر و حيض هر دو اطلاق ميشود، گفتهاند آن از اضداد است ابن اثير در نهايه ميگويد: قرء از اضداد است بر طهر اطلاق ميشود و آن قول شافعى و اهل حجاز است و بر حيض اطلاق ميشود و آن مذهب ابو حنيفه و اهل عراق ميباشد، اصل