قاموس قرآن

سیدعلی اکبر قرشی

جلد 5 -صفحه : 320/ 315
نمايش فراداده

كه در نظر بيننده آفتاب در آبى تيره رنگ غروب ميكرده است چنانكه تفصيل آنرا در «حماء» نوشته‏ايم. و در همان سفر ظاهرا با قومى جنگيده و غالب شده است و ستمكاران را كيفر و نيكوكاران را پاداش داده است.

أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ... وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ... سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً كهف: 87 و 88.

3- او يا پيغمبر بوده و يا پيغمبرى در لشكريانش وجود داشته زيرا خدا فرمايد: قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْناً كهف: 86. ظهور اين سخن در وحى آسمانى است و شايد حكم دينى را ميدانسته لذا با «قلنا» تعبير آمده.

4- در سفر مشرق بقومى كه تقريبا بحال توحّش زندگى ميكردند رسيده است ولى براى چه بآنجا سفر كرده و با آنها چه معامله نموده است در قرآن ذكرى نيست. 5- در سفر اخير بمحلى رسيده كه اهل آنجا از قومى چپاولگر در اذيّت بوده‏اند، محل سكونت چپاولگران در پشت كوهها بوده و از شكاف ميان دو كوه گذشته و بآنها حمله ور ميشده‏اند و تاراجگران نام يأجوج و مأجوج داشته‏اند، چون يگانه راه حمله آنها شكاف كوه بوده و از جوانب ديگر راه عبور نداشته‏اند لذا از ذو القرنين تقاضا كرده‏اند آن شكاف را مسدود كند تا از شرّ آنها در امان باشند.

6- سدّ ميان شكافى است كه با تكميل آن دو كوه بهم بر آمده و متّصل شده‏اند و مصالح ساختمانى آن عبارت بود از تكّه‏هاى آهن كه رويهم چيده شده و سپس با مس مذاب بهم وصل شده است.

7- سدّ از حمله يأجوج و مأجوج جلوگيرى كرد زيرا قدرت سوراخ كردن آنرا نداشتند و نيز نتوانستند از