أَمَّنْ هذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ ملك: 21. يا كيست آنكه بشما روزى دهد اگر خدا روزى خود را منع كند.
وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ ...
ممتحنه: 10. علقههاى زنان كافر را نگاه نداريد زنان كافر را رها كنيد مراد از «عصم» زوجيّتها است رجوع شود به «عصم».
(استمساك): بمعنى چنگ زدن و قصد نگاه داشتن است. فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ زخرف: 43. بآنچه بتو وحى شد چنگ بزن.
خِتامُهُ (مِسْكٌ) مطففين: 26.
مسك بمعنى مشك است كه عطر مخصوصى است متخذ از آهو. و آن در آيه نكره است و نميشود مثل مشك دنيا باشد معنى آيه در «ختم» ديده شود.
فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ روم: 17. مساء اوّل شب و آمدن تاريكى و صباح اوّل روز و آمدن روشنى است (مجمع) امساء داخل شدن بشب است يعنى:
خدا را تسبيح كنيد آنگاه كه بشب و روز وارد ميشويد (و روز و شب را شروع ميكنيد) اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.
(بر وزن فلس) آميختن.
«مشجه: خلطه» و مشيج و مشج (بر وزن فرس و كتف) بمعنى آميخته و جمع آن امشاج است إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ انسان:
2. درباره علّت جمع آمدن امشاج گفتهاند: آن باعتبار اجزاء نطفه است. و يا باعتبار اجزاء نطفه است. و يا باعتبار آميخته شدن نطفه زنان و مردان است. و چون نطفه حامل خصلتهاى توارث است و اخلاق و سجاياى پدران و مادران را باولاد منتقل ميكند شايد از اين جهت امشاج گفته شده يعنى از نطفهايكه داراى آميختههاست انسان را آفريديم.
و شايد آن اشاره باشد به سلّولها و كرومزومها و ژنهاى بيشمار نطفه.
و الله العالم. اين كلمه تنها يكبار در قرآن مجيد آمده است.