علي ابوالحسني (مُنذر)
اخذ و اقتباس شاهنامه از متون عربي، به اشعار و امثال تازي محدود نميشود، بلكه در بسياري از ابيات يا تعبيرات اين كتاب، ردّ پاي آيات و روايات اسلامي نيز به وضوح قابل تشخيص است.
به عنوان نمونه، در ابتداي بخش مربوط به جنگ بزرگ كيخسرو با افراسياب، در مدح محمود غزنوي گويد:
كه برگرفته از آيهي شريفهي «فَانَّ اللّهَ هُوَ مولاهُ و جبْريلَ»(1) است.
يا در بيت زير كه در مقدمهي داستان بيژن و منيژه آمده:
پيدا است كه اشارت به آيهي شريفهي «... ولكن الشياطينَ كَفَروا يعلّمون النّاس السحر و
ما انزل علي الملكين ببابل هاروت و ماروت...»(2) دارد.
يااين بيت كه در وصف رخش رستم آورده:
ظاهرا مقتبس از فرمايش نبوي در آن حديث مشهور است كه هشدار ميدهد، جريان شرك در ميان افراد امّتم پنهانتر از راه رفتن مورچه بر سنگ سياه در شب تاريك است: «إنّ الشّرك أخفي من دَبيب النَّمْل عَلي صفَاةٍ سَوْداء في لَيْلَةٍ ظَلْماء».(3)
يا در ابيات زير:
الهامگيري شاعر از آيهي 29 اسرا: «وَلاتَجْعَلْ يَدَك مَغلولةً الي عُنُقك و لاتَبْسُطْها كُلَّ البَسط فَتَقْعُدَ مَلوما محسورا»، كاملاً قابل تشخيص است.
يا ابيات زير (كه در «هجو نامه» آمده است):
تلميحي است به احادثي چون «مثل الجليس الصالح و السوء كحامل المسك و نافخ الكيْر»(5) و يا «مثل الجليس الصالح كمثل الدّادي إن لايجدك من عطره يعلقك من ريحه و مثل الجليس السوء كمثل التبن ان لم يُحرقك بشرره يهذك بدخانه».(6)
نيز در وصف زيبارويان كشور مازندران (در واقع در يمن يا هند) كه شوق ديدار آنان، كيكاووس مستبد و خود خواه را آن همه به رنج و تعب افكند، ميگويد:
ويا در جاي ديگر:
و نيز:
رضوان، خازن و كليددار معروف بهشت است كه بر اساس روايات گوناگون، مأمور تزيين بهشت در روز
بازپسين و بستن درب و تحويل كليد آن به پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم است.(8) در برخي روايات آمده است كه حضرت ابوطالب عليهالسلام در مراسم ازدواج پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم با خديجه عليهاالسلام فرمود: در اين مراسم، عرش و كرسي به اهتزاز در آمده و فرشتگان به سجده افتادهاند، و خداي متعال به رضوان وحي نموده است كه بهشت را تزيين نمايد، حور وغلمان را به صف كشد، جامهاي شراب طهور را آماده سازد و دوشيزگان بهشتي را آرايش كند.(9) انعكاس اين مضمون اسلامي در شعر فوق كاملاً محسوس است. چنان كه در بيت زير نيز، طنين كلام مولا در خطبهي (82) نهجالبلاغه در وصف دنيا: «و من ساعاها فاتَتْهُ و مَن قَعَدَ عَنْها واتَتْهُ»، به وضوح شنيده ميشود:
مهمتر از همه، ميتوان وصف خرد در ديباچهي شاهنامه را شاهد آورد كه ابيات گوناگون آن، عصارهي آيات و روايات اسلامي در باب عقل، و بعضا ترجمهي مستقيم آنها است. ذيلاً ابيات مزبور را ذكر كرده و سپس به مآخذ و منابع احتمالي هر يك توجه ميدهيم:
حال، به «وحدت» يا«قرابت مضمون» ابيات فوق با مفاد آيات و روايات اسلامي توجه كنيد:(10)