مهري زينهاري
بدون ترديد آدمي قسمت عمده اي از حيات مادي و معنوي خود را مديون «مادر» خويش مي باشد، مادري كه با تلاشهاي شبانه روزي خود، براي تأمين سلامت روحي و جسمي فرزندش يك لحظه آرام نگرفته است.
يك زن از آن زمان كه احساس «مادر شدن» مي كند و حركات جنينش را در رحم خويش در مي يابد، وضعيت روحيش دچار دگرگوني شده و انقلابي در خود احساس مي كند. آن دختركي كه به زور هم از رختخواب بر نمي خاست، اكنون تا صداي كودك گهواره نشينش را مي شنود، با علاقه و همچون برق از جا بر مي خيزد و كودكش را آرام مي كند. مادري كه تا ديروز دختري زودرنج و كم طاقت بود،با قدرتي شگرف، در مقابل گرسنگي وبي خوابي وژوليدگي اندام، صبور و مقاوم مي شود.
با اين وصف، مادري كه در مقابل تندخويي هاي فرزندش، خم به ابرو نمي آورد و خشونتهاي او را به سرعت فراموش مي كند و از بلا و مصيبتي كه به او رسيده سخت نگران مي شود، نيازمند به چگونه برخوردي است؟!
مقام مادر در قرآن به گونه اي است كه لزوم احسان به وي در كنار عبادت خدا مطرح شده است، بطوري كه پرستش خدا بدون نيكي به پدر و مادرناقص است.حضرت رضاعليه السلام مي فرمايد:
«خداوند فرمان داده است كه بندگانش، او و پدر و مادر را شكرگزاري كنند. پس كسي كه پدر و مادرش را سپاس نگويد، خدا را هم سپاسگزاري نكرده است.»(1)
قوام خانواده و در نهايت جامعه با به هم پيوستگي افراد و اعضاي آن و عنايت به نقش پدر و مادر در استحكام خانواده استمرار مي يابد. در خانواده اي كه وجود پدر و بويژه مادر انكار شود و از زحمات آنها سپاسگزاري نشود و محوريت پدر و مادر به فراموشي سپرده شود و در حضور جمع مورد عزت و احترام واقع نشوند و به هنگام بيماري به نحو شايسته پرستاري نشوند تشطّط، خودفراموشي و كينه رشد خواهد كرد.
آنچه كه امروز در دنياي غرب مشاهده مي شود، نشان از به هم ريختن خانواده و زوال مهر و عاطفه دارد. روابط عاطفي از بين رفته، معاشرتهاي فاميلي بي معنا شده، واژه «پدر» و «مادر» مفهوم و جايگاه خود را از دست داده است. مادري كه يك عمر خود را به پاي فرزندش پير كرده و جواني و نشاط خود را براي او از دست داده است، امروز كه به محبت و قدرداني و توجه فرزندان نيازمند است در خانه سالمندان در غربت و تنهايي به سر مي برد، از پسر و دخترش بي خبر است، در غم و افسردگي مي سوزد و سرانجام در تنهايي و بي كسي مي ميرد.
از آنجا كه سرمايه گذاريهاي مادي و معنوي مادر در مورد فرزند به مراتب بيش از پدر است، بايد از احترام بيشتري برخوردار باشد، زيرا او در شرايطي تحمل زحمت كرده است كه هيچ كس حاضر نيست در آن شرايط براي كسي زحمت بكشد. در دوران بارداري همه سختي ها و غصه ها را بر خود هموار كرده است و با رضامندي كامل بخاطر فرزندش از خواب شيرين شبانه اش چشم پوشيده است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
فردي خدمت رسول خدا(ص) رسيد و از نيكي به پدر و مادر سؤال كرد. حضرت فرمود:
«به مادرت نيكي كن! به مادرت نيكي كن! به مادرت نيكي كن! به پدرت نيكي كن! به پدرت نيكي كن! به پدرت نيكي كن!»(2) و نيكي به مادر را بر نيكي به پدر مقدم داشت.
آنچه لازم به ذكر است اينكه مادر، در هر موقعيت فكري، سني، روحي، اخلاقي و عملي باشد، احترام و اكرامش لازم و واجب است و نبايد مورد بي مهري قرار گيرد.
امام باقر عليه السلام مي فرمايد:
خداوند در سه چيز به كسي اجازه تخلف نداده است:
1ـ رد كردن امانت به صاحبش، خواه نيكوكار باشد يا بدكار.
2ـ وفاي به عهد، چه با نيكوكار و چه با بدكار.
3ـ نيكي و خوشرفتاري با والدين، خواه صالح و نيكوكار باشند خواه فاجر و بدكار.(3)
با اين بيان بي احترامي بسياري از فرزندان به پدران و مادرانشان، بخاطر عدم پايبندي به دين، بدخلقي، كهولت سن، بيسوادي و... پذيرفته نيست. مادري كه به بعضي از اصول اخلاقي و شرعي بي توجه است و به جهت سوء تربيت خانوادگيش همچون درخت آفت زده است و نيازهاي روحي و اجتماعي دختر و پسرش را احساس نمي كند و دائم از آنها بهانه گيري مي كند، بهرحال نبايد مورد بي مهري و بي احترامي واقع شود.