معرّفى كردهاند؛ يعنى اين عقل را كه آخرين عقل از عقول طولى است و به نام عقل عاشر مشهور است، خزانه معقولات دانستهاند. گروهى ديگر از فلاسفه كه به نام اشراقيين مشهورند و تماما از پيروان افلاطون محسوب مىشوند، رب النوع را مخزن و حافظ قوّه عاقله مىشناسند. اينان معتقدند كه هر نوعى از انواع، داراى يك فرد مجرد عقلانى است كه در رأس آن نوع قرار گرفته و نربيت و هدايت آن نوع را از جانب ربالارباب به عهده دارد.
به هر حال، عقل عاشر و يا ربّالنوع، خزينه و حافظه معقولات هستند. تمام تعقّلات و ادراكات كلى انسان در اين مخزن حفظ و نگهدارى مىشود، و هر مقدار ارتباط و هم سخنى انسان با اين خزانه بيشتر باشد، محفوظات عقلانى او بيشتر خواهد بود در غير اين صورت، نتيجه آن نيز معكوس خواهد بود.
ظاهرا كسانى كه حافظه خود را از دست مىنهند، همه چيز را فراموش مىكنند و ارتباطشان به كلى از منبع قطع مىشود.
همان طور كه بدن انسانها داراى اشكال و الوان مختلفى است، نفس نيز داراى حالات و كيفيّات گونهگون است. هر حالتى از حالات نفس را مرتبهاى از مراتب نفس مىشمارند.
حالات و مراتب نفس عبارت است از: 1. اَمّاره؛ 2. مُسوَّله؛ 3. مُلهَمه؛ 4. لوّامه؛ 5. مطمئنه؛ 6. راضيه؛ 7. مرضيه و.... ما در اين جا اين مراهل را به اختصار توضيح مىدهيم. تحوّلات و تطوّرات نفس، گاهى تكاملى است؛ يعنى نفس سير صعودى مىكند و اوج مىگيرد و بر طارم اعلى