مبانی اخلاق اسلامی

تألیف: مختار امینیان

نسخه متنی -صفحه : 173/ 78
نمايش فراداده

الانبيا با تأسى ديگران بسيار فرق مىكند. يك نمونه از تأسى و پيروى سلمان اين است كه در طول مدتى كه در مدينه بود و پيامبر گرامى نيز حضور داشتند، روش سلمان اين بود پيش از هر نماز به حجره حضرت مىرفتند و پشت در به انتظار مىنشستند تا حضرت از حجره بيرون تشريف بياورند. چون دَر حجره باز مىشد و مراسم سلام و تحيّت انجام مىگرفت، حضرت به جانب مصلاى خود حركت مىفرمودند. سلمان از پشت‏سر به جاى آن حضرت نظر مىافكندند، آن گاه به جايى كه حضرت قدم مىگذاشت قدم مىنهاد. به سلمان مىگفتند: چرا چنين مىكنى؟ پاسخ مىداد: من از نظر انديشه و روان با رهبرم پيامبر متحد هستم. مىخواهم از نظر جسم تا سر حدّ امكان با حضرت متحّد شوم.

2. مالك اشتر

مالك اشتر يكى از مخلصين اميرالمؤمنين (عليه السلام) و از متوغلين در محبّت آن حضرت بود.

روزى مالك از راهى مىگذشت. قصابى بى ادب و دور از آداب اخلاقى و انسانى پاره استخوانى به جانبش انداخت و به شانه‏اش نواخت.

مالك از فرط فتوّت برنگشت. شخصى به قصّاب گفت: آيا اين مرد را مىشناسى و با وجود آگاهى اهانت كردى؟ گفت: خير. گفت: اين مرد شير بيشه شجاعت، مالك اشتر است. قصاب ترسيد و از پى آن جناب روان شد و او را در مسجد در حال نيايش و نماز يافت. پس از نماز به پايش افتاد و عذرها خواست. مالك فرمود: به مسجد نيامدم و نماز نخواندم، جز براى اين كه از خداى بزرگ بخواهم تا از تقصير و گناه تو بگذرد.

آرى مردان خود ساخته هم در جبهه با دشمن، تمام وجودشان را در