از اين روايات شريفه به دست مىآيد كه اعمال سيئه و صفات زشت، حسنات اعمال را نابود مىكند.
در اين باره كه حسنات و سيئات همديگر را از بين مىبرند، قرآن شريف صراحت كامل دارد و مىفرمايد:
«اِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيئاتِ(1)؛ حسنات سيئات را از بين مىبرد». و ظاهر جمع محلّى به الف و لام افاده عموم مىكند و در جاى ديگر مىفرمايد:
«لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالمَنِّ و الاَذْى؛(2) صدقاتتان را با منّت گذارى و اذيّت باطل نكنيد».
در اين آيه شريفه با حذف خصوصيّت، نتيجهاى كلى و عام به دست مىآيد. در نتيجه، انسان اگر عمل خوبى انجام داد، بايد سعى كند تا با گناه آن را نابود نكند و اگر احيانا گناهى مرتكب شد، بايد اعمال خوبى انجام دهد تا آلودگى گناه را بشويد.
تخليه و جهاد اكبر
شكى نيست كه هر صفتى از صفات ـ چه رذايل و چه فضايل ـ يك نوع هماهنگى و هم گونى با نفس انسان دارد و اگر مىبينيم كه اولياى خاص خدا مرتكب گناه نمىشوند يا اصلاً اراده گناه نمىكنند، به خاطر آن است كه نفوس شريف آنان در اثر عصمت روانى، اصلاً هماهنگى و هم سنخى با گناه ندارد؛ امّا در مورد ساير مردم، چون هماهنگى و هم سنخى وجود دارد، كم و بيش گناه هم انجام مىگيرد.
و چون ميان نفس و گناه مناسبت وجود دارد، لذا زدودن اين ارتباط كار
(1). هود (11) آيه 114. (2). بقره (2) آيه 264.