اي كاش در پلورئاليسم، توقف ميكردند امت هانري كربن چيزي را باقي نگذاشت و اينك عملاً و مستقيماً آب به آسياب سكولاريسم ميريزند.
گر چه بعضي از آنان توجه ندارند.
اين «سياه چاله» دست ساز هانري كربن كه در كهكشان اسلام به ناحق جاي گرفته چه قدر فراخ و وسيع است كه ارسطوئيان مدعي تعقل و صوفيان ضد عقل را يك جا بلعيده است.
نميدانم محيالدين، حافظ، مولوي، عطار، عراقي، و...
كه اين همه استعداد داشتند و همه چيز را كشف و شهود كردند چرا نفهميدند كه على (عليه السلام) حق است يا دشمنان على (عليه السلام)؟! مولوي اين همه روده درازي كرده مثلاً شمس را به مقام «خدائي» رسانيده اما ذرهاي به امامان شيعه اعتنا نكرده است.
اينك عدهاي كه خودشان را شيعه ميدانند پيرو او هستند، باز هم خيلي خوب آزاداند اما لطف كرده خودشان را «شيعه مولوي» بنامند نه شيعه اهل بيت (عليهم السلام).
اينان ناجوانمردانه از جيب اهل بيت (عليهم السلام) از كشور اهل بيت (عليهم السلام) از انقلاب اهل بيت (عليهم السلام) از بيت المال اهل بيت (عليهم السلام) ميخورند و در خدمت پلورئاليستها به ويژه آن پلورئاليست كه «مهدويت» را تعميمي كرده است، از جان و دل خدمت ميكنند.
آن جناب محترم در تماس تلفني از تهران، فرمود: كتاب شما (مجلد اول) را مطالعه كردم استفاده كردم، بهره بردم و...
اما دو ايراد به نظرم رسيد:
1- در مواردي به اصطلاح شلاّقي رفتهايد.
ـ شلاّقي يعني چه؟