به نظرم لازم است در آغاز اين مبحث نيز نگاهي به اشعار محيالدين داشته باشيم:
پيش از اين دوستم را بد ميپنداشتم و دفع ميكردم
چون دين من با دين او سازگار نبود
و اينك قلبم پذيراي هر عقيده گشته است
ديري براي راهبان و چراگاهي براي آهوان جوان شده است
هم آتشكده است و هم كعبه براي طواف كنندگان
هم الواح تورات و هم مصحف قرآن شده است
متدين به دين حبّ هستم كه خودم به راه انداختهام
مركبهاي آن را پس «محبت» دين و ايمان من است.
شرح و توضيح اين ابيات را كه در چند برگ پيش آوردم، تكرار نميكنم.