از طرفى، بين كشته شدن حبيب و ورودش در بهشت، فاصله چندانى نبوده و آنقدر اين دو به هم پيوسته بيان شده كه گويى كشته شدنش همان و صدور دستور ورود به بهشتش همان! بنابراين، هم از ظاهر آيه و هم از سياق كلام پىبرده مىشود كه منظور، بهشت عالم قبر است.(1)
البته عدهاى از مفسران، منكر دلالت اين آيه بر بهشت برزخى هستند كه گفتار اين دسته مفسران را از نظر مىگذرانيم:
برخى مىگويند:
«فعل ماضى «قيل» ـ در اينجا ـ دلالتى بر انجام كار در زمان گذشته ندارد كه «الْجَنَّة» به بهشت برزخى تفسير شود؛ بلكه خداوند، فعل ماضى را در اين آيه به كار برده است تا بفهماند كه صدور اين دستور، حتمى و لازم است».
دستهاى ديگر از مفسران مىگويند:
«حبيب وارد بهشت نشده است؛ بلكه خداى تعالى او را به آسمان برد تا روز قيامت، او را روانه بهشت اخروى نمايد».
برخى ديگر پنداشتهاند:
«منظور از گوينده «قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّة» خدا و فرشتگان الهى نيست؛ بلكه مردمى هستند كه در هنگام كشتن حبيب، با تمسخر به او
(1). برگرفته از: «تفسير الميزان»، ج17، ص79، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات.