دعاهای قرآن

حسین واثقی

نسخه متنی -صفحه : 136/ 68
نمايش فراداده

دعاى صاحبان باغ سوخته

در زمان‏هاى دور، در سرزمين يمن مرد با ايمانى زندگى مي‏كرد. او باغ و بستان بزرگ و آبادى داشت و به هنگام برداشت محصول، فقيران و تهي‏دستان به باغ او مي‏آمدند و بهره مي‏بردند. وقتى كه پدر از جهان رخت بر بست پسران مالك باغ شدند و تصميم گرفتند از ميوه و ثمره باغ به مستمندان چيزى ندهند. زمان برداشت محصول فرارسيد، آنان با خود گفتند:

فردا صبح بى سر و صدا به باغ مي‏رويم و به سرعت محصول را جمع مي‏كنيم و تا تهى دستان از شروع برداشت محصول بي‏خبر هستند ما كار را تمام كرده و آن را به خانه و انبار مي‏آوريم. آنان بدون آن‏كه توجه كنند كه نعمت‏ها همه از خداست و خداوند در محصول آنان براى فقرا سهمى قرار داده است، با اين تصميم، شب خوابيدند تا پگاه به باغ روند.

همان شب آتش الهى، باغ را سوزاند به گونه‏اى كه صبحگاهان وقتى كه آنان به باغ رسيدند با خود گفتند: اشتباه آمديم، اين باغ ما نيست. برادر عاقل‏تر گفت: مگر به شما نگفتم تسبيح الهى گوييد و به ياد خداوند باشيد و جانب حق را پاس داريد!

آنان از غفلت به در آمدند و هشيار شدند و به اشتباه خود پي