ترسان و اميدوار نمىشود جز آنگاه كه براى آنچه مىترسد و اميد دارد كار كند.»
بدان اخبار در فضيلت خوف و رجا بسيار است، و بسا كسى كه به آنها نگردد دچار شكّ شود كه افضل كدام يك از آنهاست. امّا پرسيدن اين كه خوف افضل است يا رجا پرسشى نادرست است و مانند سخن كسى است كه بگويد: نان بهتر است يا آب؟ پاسخ او اين است كه نان براى گرسنه و آب براى تشنه افضل است، و اگر گرسنگى و تشنگى هر دو جمع شوند بايد به اغلب نظر كرد، اگر گرسنگى غلبه دارد نان بهتر و اگر تشنگى غالب باشد آب افضل است، و اگر هر دو تساوى دارند در فضيلت نيز تساوى خواهند داشت. هر چيزى كه براى مقصودى خواسته مىشود فضيلت آن در مناسبت با آن مقصود ظاهر مىشود نه در مناسبت با ذات آن چيز. خوف و رجا دو دارويند كه دلها را بدانها درمان مىكنند و فضيلت آنها بر حسب بيمارى موجود تعيين مىشود. اگر درد ايمنى از مكر خدا و مغرور شدن به او بر دل غلبه يافته خوف افضل است، و اگر يأس و نوميدى از رحمت خداوند بر او چيره شده رجا افضل مىباشد همچنين اگر بر بنده گناه غالب باشد خوف بتر است و مىتوان گفت كه خوف مطلقا افضل است و اين از آن نظر است كه گفته مىشود: نان افضل از سركنگبين است چه با نان بيمارى گرسنگى درمان مىشود و با سركنگبين بيمارى صفرا برطرف مىگردد و بيمارى گرسنگى غالبتر و بيشتر و نياز به نان زيادتر است، لذا نان افضل است.
بنابراين غلبه خوف افضل است، زيرا گناه و غرور بر مردم غالب است. اگر به منشأ خوف و رجا نگريسته شود رجا برتر است، زيرا رجا از درياى رحمت الهى سرچشمه مىگيرد، و خوف از درياى خشم خداوند مايه بر مىدارد، و هر كس از صفات خداوند آنچه را كه مقتضى لطف و رحمت است در نظر گيرد محبّت او بر وى چيره مىشود و مقامى بالاتر از مقام محبّت نيست. امّا خوف منشأ آن توجّه به صفاتى از حقّ تعالى است كه مقتضى عنف بوده و محبّت با آن نياميخته بدان گونه كه با رجا آميخته است. به طور خلاصه آنچه براى غير آن مطلوب است به كار بردن واژه اصلح براى آن شايستهتر است تا واژه افضل. از اين رو مىگوييم: براى بيشتر مردم خوف از رجا شايستهتر است و اين به