من آرزو كنند، و به هر يك از آنها نظير آنچه همه آنها آرزو دارند بدهم به اندازه عضو مورچهاى از ملك و دارايى من كم نمىشود، و چگونه ممكن است ملك و ثروتى كه من قيّم و نگهبان آنم كم و دچار نقصان شود. سختى و بدبختى باد بر نوميدان از رحمتم، و سختى و بدبختى باد بر آن كه نافرمانى من مىكند و از من پروا ندارد.»
و نيز از آن بزرگوار روايت شده است كه: «توانگرى و عزّت در گردشاند اگر به محلّ توكّل دست يافتند در آن جا اقامت مىكنند.»
از امام كاظم (عليه السلام) روايت است كه درباره قول خداوند: وَ من يَتَوَكَّلْ عَلَى الله فَهُوَ حَسْبُهُ فرموده است: «توكّل بر خدا درجاتى دارد، از جمله آنها اين كه همه امور خود را به او واگذارى و هر گونه كه با تو رفتار كرد از او خشنود باشى و بدانى كه او از خير خواهى و فضل و بخشش درباره تو كوتاهى نمىكند. و بدانى كه او حاكم بر امور تو است. پس با تفويض آنها به خداوند بر او توكّل كن و در همه اينها و غير اينها به او اعتماد داشته باش.»
بدان توكّل از مراتب ايمان است و همه مراتب ايمان تنها به علم و حال و عمل تحقّق مىيابند. توكّل نيز به همين گونه است چه آن اصل است، و عمل ثمره آن و حال همان است كه توكّل ناميده مىشود. ما اكنون به بيان علم كه اصل است آغاز مىكنيم.
اين علم را در اصل زبان ايمان مىخوانند چه ايمان عبارت از تصديق است و هر تصديقى با قلب صورت مىگيرد و اين همان علم است و چون قوى شود يقين گفته مىشود و مراتب يقين بسيار است ليكن ما در اين جا به يقينى نياز داريم كه مبتنى بر توكّل باشد، و اين همان توحيد است كه قول: لا إله إلّا الله وحده لا شريك له بيانگر آن است، و ايمان به قدرت خداست كه «له الملك» ترجمان آن است، و ايمان به وجود و حكمت اوست كه: و له الحمد و هو على كلّ شىء قدير دالّ بر آن است. بنابر اين هر كس مؤمن به اينهاست ايمان او كه اصل و ريشه توكّل مىباشد كامل است. مقصودم اين است