ترجمه الغدیر

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

جلد 19 -صفحه : 162/ 28
نمايش فراداده

پسر عمر براى مقابله با اصحاب و مردم مدينه كه يزيد را متفقا خلع كردند، ادعا كرد حديثى از پيامبر خدا "ص" شنيده و مصداقش همين است كه او مى گويد. در جلد هفتم كارش را شرح داديم. خانواده و دار و دسته و آزاد شدگانش را جمع كرد و به آنها گفت: " مبادا يكى از شما يزيد را خلع كند يا در كارخلع و مخالفتش شركت كند كه با او قطع علاقه خواهم كرد " ياچنانكه بخارى نوشته گفت: " هر كدام از شما كه اطلاع پيدا كنم يزيد را خلع كرده و براى خلع و سقوطش بيعت نموده، حتما با او قطع علاقه خواهم كرد. " وفادارى خويش را به پيمان بيعت با يزيد مستند كرد به حديثى كه به ادعاى خودش از پيامبر "ص" شنيده كه " پيمان شكن روز قيامت برايش پرچمى مى افرازند و مى گويند اين پيمان شگنى فلانى است. " و ندانسته يا خود را به نفهمى زده كه اولا بيعت با يزيد پيمان صحيح و شرعى نيست و اطلاق لفظ بيعت و پيمان بر آن درست نمى باشد چون بنا به اتفاق امت پيمان بيعت با فاسق بسته نمى شود، ثانيا با ظهور فسق و بى دينى از يزيد- به فرض كه بيعتش صحيح باشد كه نيست- پيمان بيعتش گسسته و خلعش واجب خواهد بود نه اينكه خلع كننده اش بيعت شكن و پيمان شكن ناميده شود!

اساسا با يزيد خدا نشناس كه احكام خدا را زيرا پا مى گذارد نمى توان پيمان بيعت بست. پيمانى كه در عين حال با خدا و پيامبر "ص" بسته مى شود وانگهى بيعت، پيمانى اختيارى و آزادانه است نه عقدى تحميلى و اجبارى، در حالى كه آنچه بيعت يزيد خوانده اند اقرارى است كه به زور شمشير و با تطميع و تهديد گرفته شده و آنانكه يزيد را ميشناختند از بيعتش خود دارى ورزيدند، و تنها نفع طلبان و شهوت پرستان يا كسانى كه قبلا او را درست نمى شناختند اظهار بيعت نمودند، و همينكه پى به ماهيتش بردند براى نجات دين و ايمان خويش خلعش را اعلام كردند. خود پسر عمر از كسانى بود كه ابتدا حاضر به بيعت با يزيد نشد، اما وقتى يكصدر هزار رشوه يزيد زير دندانش مزه انداخت اصول و واقعيات رانديده گرفت و دگر گونه جلوه داد. ابتدا در مخالفت با بيعت يزيد به عنوان وليعهد معاويه به اصول اعتقادى و سياسى اسلام تكيه مى كرد و مى گفت " اين خلافت "يعنى خلافت اسلامى" مثل نظام هرا كليوسى "امپراطورى رم شرقى" يا نظام قيصرى "امپراطورى رم غربى" يا نظام شاهنشاهى ايران نيست كه حكومت را پسراز گدر به ارث ببرد ". بعد از گرفتن آن رشوه كلان ميان دو كار دشوار گرفتار شد، يكى اين كه عقيده سابق خويش را درباره يزيد تغيير داده و رسوائياين تغيير عقيده را بپذيرد و ديگرى مخالفت با يزيد و قبول عواقبان مخصوصا پس از دريافت رشوه به همين جهت تا مدتى به يزيد مدارا نمود و بالاخره همان طوركه با پدرش- معاويه- بيعت كرده بود با آن موجود هرزه و پليد بيعت كرده و گفت: اگر خوب بود مايه رضايت خواهد بود و اگر مايه گرفتارى و ناراحتى بود شكيبائى و مدارا خواهيم كرد. و براى رفع رسوائى تغيير عقيد اش اين بهانه را تراشيد كه تا بحال به خاطر وجود پدرش- معاويه- از بيعتش امتناع مى كردم و حالا چون آن مانع برطرف گشت اقدام به بيعت كردم يزيد مى توانست بهانه او را براى تاخير بيعت اين طور رد و تخطئه نمايد كه پدرم بيعت را در عرض بيعتش نمى خواست تا بگوئى دو بيعت براى دو حاكم در آن واحد درست نيست، بلكه بيعت ولا يتعهدى مرا در طول بيعت خويش براى پس از خود مى خواست. لكن چون مقصود را حاصل مى ديد به استدلال و بحث با وى نپرداخت!

چنين بود ماهيت بيعت يزيد و چگونى انجامش در زمان معاويه. وقتى معاويه مرد، جاه طلبان و پول پرستانى مثل پسر عمردورش را گرفته با تهديد و تطميع از اين و آن برايش بيعت گرفتند، و با تقرير بيعت آن تبهكار بى شرم و همكارى در راه گناه و تجاوز و انحراف- در حاليكه خدا مى فرمايد: در راه نيكى و پرهيز كارى همكارى كنيد نه برسر گناهكارى و تجاوز- و فراهم ساختن اختلاف و تجزيه امت و مخالفت با اصحاب صالح و تابعان نيكو سيرت سبب گشتند كه تخت سلطنت يزيد استوار گرددو به انجام نقشه هاى شيطانى و جناياتش قادر آيد، و بتواند سپاه مسلم بن عقبه را مجهز و اعزام دارد وخون و مال ساكنان مدينه و حرم پيامبرخدا "ص" را براى آنها حلال سازد و اجازه دهد به مدت سه روز هر كه را خواستند بكشند و هر چه را خواستند بدزدند و بربايند، و در جريان آن هفتصد تن از پيروان و حاملان قرآن به قتل رسيدند.