عز الدين شيخ حسين پسر عبد الصمد شمس الدين محمد و او پسر زين الدين على و او پسر بدر الدين حسن و او پسر صالح بن اسماعيل حارثى همدانى عاملى جبعى است. اين شاعر از روزگار حضرت على عليه السلام در خانواده اى كه بواسطه ولاى خاندان عترت و عصمت به شرافت و مجد موصوف بوده، پرورش يافته است. و بى جهت نيست كه امير مومنان على عليه السلام، به جد اعلاى اين شاعر يعنى حارث بن عبد الله اعور همدانى خارفى بهنگام وفاتش، عقيده و ايمان درستش را تصديق كرده و ولا و محبتش را بشارت داده است. شاعر مورد ترجمه ما، مراتب انتسابش را به اين دوستار على"همدانى" در نامه اى كه به سلطان شاه طهماسب بسال 968 بخط خودش نوشته، ياد كرده است، و همين معنى را در اجازه اى كه به شاگردش شيخ رشيد الدين پسر شيخ ابراهيم اصفهانى، بتاريخ نوزدهم جمادى الاولى 971 نوشته، و نيز در ضمن اجازه اى كه- به نقل از مستدرك الاجازات شيخ حجت ميرزا محمد رازى ساكن سامرا- به ملك على نوشته. به انتساب خود اشاره كرده است.
پسرش شيخ بهائى نيز، در اجازه اى كه بسال 1015 به مولى صفى الدين محمد قمى صادر كرده، به اين انتساب اشاره كرده، و در ص 279 كشكول"طبع مصر 1305"چنين آورده است: از نهج البلاغه، از نامه اى كه امير المومنين عليه السلام به حارث همدانى جد گرد آورنده اين كتاب، نوشته است.
و گروهى از بزرگان طائفه و مشايخ امت، كه معاصريا نزديك به عصر شاعر مورد ترجمه ما بوده اند، به انتساب شاعر به آن اجداد پاك تصريح كرده اند، كه از آن جمله است:
1 - پيشواى ما شهيد ثانى، در اجازه خود كه بسال 941 به اين شاعر صادر كرده است.
2 - شيخ حسن، صاحب معالم، بنا به روايت مستدرك، در اجازه اى كه از اين شخصيت در سال 983 خواسته است.
3 - شيخ ابو محمد پسر عنايت الله، مشهور به با يزيد بسطامى دوم، در اجازه خود به سيد حسين كركى بسال 1004.
4 - سيد ماجد بن هاشم بحرانى، در اجازه خود به سيد امير فضل الله دست غيب بسال 1023.