از آثار و تاليفات او، تاليف ارزنده اى است كه در زير مى آيد:
شرح بر قواعد: دو شرح بر الفيه شهيد- رساله طهماسبيه در فقه- رساله الوسواسيه- رساله فى وجوب الجمعه- وصول الاخيار الى اصول الاخبار- الرساله الرضاعيه- حاشيه على الارشاد- رساله مناظره مع علماء حلب- رساله فى الرحله- رساله اى در عقايد- رساله الطهاره و القلبيه- رساله اى در مواريث- كتاب الغرر و الدرر- رساله فى تقديم الشياع على اليد- رساله فى الواجبات- تعليقات على الصحيفه- رساله فى القبله- ديوان شعر- درايه الحديث- كتاب الاربعين- تعليقه بر خلاصه علامه- رساله فى جواز استرقاق الحربى البالغ على الغيبه- رساله تحفه اهل الايمان فى قبله عراق العحجم و الخراسان- رساله فى وجوب صرف مال الامام عليه السلام فى ايام الغيبه- جواب عما اورد على حديث نبوى- رساله فى عدم طهر البوارى بالشمس.
شخصيت مورد معرفى ما، در اول محرم الحرام سال 918 متولد و در هشتم ربيع الاول 984 در روستاى"مصلى" از نواحى"هجر"- از شهرهاى بحرين وفات يافته است. اين شاعر، شصت و شش سال و دو ماه و هفت روز زندگى كرده، و پسر بزرگش شيخ بهائى در رثاى او اين شعر را گفته است: - بر اطلال درنگ كن، و بپرس كه سلما كجا رفته است. و از پلك چشمان، جرعه هاى سرشك را سرازير كن. - نگاههاى خود را به اطراف آن ديار بگردان، و از ارواحى كه در آن نواحى موج مى زنند، تبرك كن، و روان خود را خوش بدار. - هر گاه نتوانى از آثار و اين اطلال، خبر يار را بگيرى، لا اقل تصوير خيالى ونفخه مشام نواز آنها را، در آنجاها مى يابى. - اين خاكدان فضيلت است، كه طلا بر خاك آن مى نازد، و آستان النبى است كه درو گهر، بر ريگهاى آن رشك مى برند، و بر آنند كه همانند آن باشند.
5 - حوادث روزگار، ساكنان اين ديار را در هم كوبيده و به محك آزمايش كشيده است. - اينان، ماه چهارده شبه اى بودند كه مى تابيدند، لكن مرگ، چهره آنان را پوشانده است، و خورشيد هايى كه ابرهاى خاك، پرده بر رخسار آنها كشيده است. - مجد و عظمت، بر اين وجودهاى گرامى اشك مى ريزد و فرياد بر مى آورد و مى نالد، و دين بر مرگ آنها ندبه مى كند، و فضل و دانش سوگوار است.
چه زيبا و خوشگوار بود آن روزگارى كه در سايه اينان سپرى شد هيچ عمر و مدتى، كوتاهتر و شيرينتر از آن ايام نيست. - اوقات انس و محبت كه سپرى كرديم، و ديگر جز ياد دوستانه در دل دوستان چيزى به جاى نگذاشته است.
10 - اى بزرگان و پيشوايانى كه از اين جهان هجرت كرده و در آغوش خاك آرميديد، دريغ و واى بركسانى كه از پس شما، به سختى و دردزندگى مى كنند.
گوارا و مبارك باد آن شبهاى وصل، كه در اين قلمرو بسر برده ايم، و خوشا به آن روزهايى كه در " خيف " گذرانديم.