واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 128
نمايش فراداده

افول

غروب كردن و از بين رفتن

تقل

بر مى‏دارد، بلند ميكند

يتكافأ

مساوى و مثل هم مى‏شود

ارساها

آنرا محكم و برقرار نمود

تهافت

سقوط كردن و فرو ريختن

انفراج

پاره و جدا شدن

استفاض

بشدت جارى نمود

خد

شكافت

مراح

حيوانى كه در خوابگاه است

سائم

حيوانى كه در چراگاه است

متبلدة

كودن و بى‏فهم

اكياس

زيركها

خاسئى

ذليل و رانده شده

يتكأد

بزحمت مى‏افتد، سخت مى‏شود

لم يؤد

سنگينى نكرده است

ند مكاثر

مثلى كه با كثرت افراد مى‏خواهد غلبه كند

مثاور

حمله كننده و قيام بر عليه كننده

لم يمله

او را خسته و ملول نكرده است

اتقن

محكم نمود

خطبه 185

اهون

آسانتر و راحتتر

احراج

احساس ناراحتى و گناه

يعض

بدندان مى‏گيرد، زخمى ميكند

قتب

پالان شتر

عازب

شانه حيوان سوارى

لا تصدعوا

شكاف ايجاد نكنيد

غب

نتيجه، ما بعد كار

فورنار

بالا رفتن شراره آتش

اميطوا

خود را كنار كشيد

سنن

راه‏