اشدن
حمله ميكنم
تدع
باقى مىگذارد
ضئيل
حقير، لاغر
متمرغ
كسى كه در چيزى دست و پا مىزند، غوطهور است
ارملة
زنان بيوه
يسوء
ناراحت ميكند
نلت
رسيدهاى، بدست آوردهاى
اسف
حسرت خوردن
لا تأس
محزون نباش
اوقدوا
شعلهور كنيد
خلاكم ذم
از شما گذشت و دور شد سرزنش
ما فجأنى
ناگهانى بمن نرسيد
قارب
كسى كه شب در جستجوى آب است، كسى كه ميان او و آب يك شب راه هست
ابتغاء
جستجو كردن
وجه اللّه
رضايت خدا
يولج
داخل ميكند
ودية
نهال درخت
عتيقة
آزاد شده
افرج
گشوده شده است
حرر
آزاد نموده است
عماد الحق
ستون حق
امثلة العدل
نمونههاى عدالت