واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 171
نمايش فراداده

عهدنامه 26

لا يجبههم

ايشان را منع ورد نكند

لا يعضههم

ايشان را بهتان نگويد

لا يرغب عنهم

از ايشان اعراض نكند

موفوك

بطور كامل خواهيم داد

رتع

بچرد

خزى

خوارى و ذلت

افظع

دردناكتر

عهدنامه 27

اخفض

پائين بيار

الن

نرم كن

آس

برابر و مساوى كن

حظوا

بهره‏مند شدند

طرداء

جمع طريد: رانده شده

معقود

گره شده

نواصى

جمع ناصية: پيشانى

محقوق

حق بگردن هستى

تنافح

دفاع كنى

يقمع

ريشه كن ميكند

نامه 28

خبأ

پنهان نموده است

طفقت

شروع كرده‏اى

هجر

شهرى است در يمن

مسدد

معلم تيراندازى

ثلم

رخنه و نقص

حن

صدا نمود، اظهار محبت كرد

اربع على ظلعك

در حد و اندازه خود بايست

ذرع

قدر و اندازه، در اصل بمعنى گشايش دو دست و بازوان انسان است

ذهاب فى التيه

بسيار رونده در حيرت و سرگردانى