واژه های نهج البلاغه

عمران علیزاده‏

نسخه متنی -صفحه : 197/ 173
نمايش فراداده

لبث

توقف كن

هيجاء

جنگ

حمل

نام مردى است (حمل بن بدر قشيرى)

مرقل

سرعت كننده

نحو

بسوى

جحفل

سپاه بزرگ

قتام

گرد و غبار

نصال

جمع نصل: تيغه شمشير و كارد

نامه 29- 30

لم تغبوا

جاهل و بى‏اطلاع نبوديد

مردية

هلاك كننده

جائرة

از راه حق خارج شده

منابذة

جنگ كردن

جياد

اسبهاى نيك

رحلت

حركت داده‏ام

ركاب

مركب‏هاى شتر

ألجأتموني

مرا ناچار كنيد

محجة- نهجة

راه بسيار روشن

انكاس

دنى و پست

نكب

عدول كند

اقحمت

وارد نمود

اوعرت

سخت و دشوار نموده است

وصية 31

غرض الاسقام

نشانه و هدف بيماريها

رهينة الايام

گرو روزگار

رمية المصائب

تير خورده و نشانه مصيبت‏ها

غريم

بدهكار و مديون

نصب

آنچه در كنار راه مى‏گذارد براى راهيابى

تبينت

كشف كردم

صرح

روشن نموده است‏