جواد محدثى
آنچه در «غديرخم» در سال حجةالوداع اتفاق افتاد، سرفصل تازهاى در تاريخ اسلام شد و مسأله «نصب امام» و آيه «ابلاغ» و «اكمال دين»، قلمرو جديدى در انديشه مسلمين و افكار پيروان محمد صلىاللهعليهوآله و به تبع در آثار ادبى و تأليفها و سرودههاى محبّان اميرالمؤمنين عليهالسلام و مدافعان ولايت علوى گشود.
آنچه مىخوانيد، نگاهى گذرا و كوتاه به «غدير در نگاه شاعران فارسى زبان» است، از گذشتههاى دور، تا عصر حاضر و شاعران معاصر.
غديريّه بلند مرحوم «آيةاللّه غروى اصفهانى» (كمپانى) كه با اين بيت آغاز مىشود:
نصب حضرت على عليهالسلام را به پيشوايى امت، وزيدن نسيم رحمت و جوان شدن دهر كهن سال و دميدن نهال حكمت مىشمارد و آن را رسيدن مسند حشمت به «خسروخسروان» مىداند و غدير را تجليگاه اراده الهى توصيف مىكند. در يك بند چنين مىسرايد:
دربند ديگرى به بيانى شاعرانه از وصايت مولى چنين مىگويد:
در بندهاى ديگر، به فضايل و مناقب آن حضرت اشاره مىكند و حديث «من كنت مولاه...» را تضمين كرده و از وصىّ پيامبر، با اوصافى چون طور تجلّى، سينه سينا، آيت كبرى، درّه بيضا، شافع عقبى، سلسله جنبان حلقه افلاك و آينه ذوالجلال ياد مىكند.
«صادق سرمد»، يكى ديگر از شعراى متأخّر است. سرودههاى ولايى خوبى دارد. در يكى از قصايدش به فضايل بىشمار حضرت على عليهالسلام اشارههاى لطيف دارد و سوابق درخشان مولا و جانفشانىهاى او را در راه اسلام بيان مىكند. به چند بيت نخست اين غديريّه اشاره مىكنيم:
از شاعران معاصر «مصطفى جوادى مقدم» مثنوى ناتمام عشق را به ياد على عليهالسلام سروده است و در آن از دل خود مىخواهد تا وقار و اقتدار شيعه را در شكوه ولاى على عليهالسلام ببيند. در شعر خود اين چنين آورده است:
هم در اين سروده، هم در اشعار فراوان ديگر، مسأله «الهى بودن خلافت على عليهالسلام » مطرح است و اين كه به امر پروردگار اين نصب مقدس انجام گرفت و رسول خدا صلىاللهعليهوآله مجرى پيام آسمانى بود و «اكمال دين» كه در آيه قرآن از سوى خدا بيان شده، امضاى اين سند جاودانه است.
در شعر «سيدمصطفى اورنگ» به اين حقيقت اين گونه اشاره شده است:
در شعر سراينده ياد شده، سخن از «مستى از باده غدير» هم مطرح است:
همچنان كه خوانديد، در شعر مرحوم كمپانى هم (باده بده ساقيا ولى زخُمّ غدير) همين مفهوم لطيف آمده است. در شعرهاى حبيب اللّه چايچيان (حسان) نيز اين تعبير شاعرانه آمده است. حسان در شعر خويش مىگويد:
«روحانى كرمانى» نير در غديريه خويش، عاشقانه با مولى از همين قلمرو سخن مىگويد. دو بند از غديريّه او چنين است:
از «غدير» دور نشويم كه هرچه جوشش فيض است، از آن و در آن است. شعرى با عنوان «دريا در غدير» از شاعر معاصر «جواد جهان آرايى» است كه به مفهوم «دريا و غدير» نگاهى شاعرانه كرده و غدير را (كه به معناى بركه آب است.) در مقايسه با دريا وسيعتر دانسته است. در شعر ياد شده مىخوانيم:
كار «علامه امينى» در نگارش كتاب «الغدير»، از همين زاويه ديد، به تعبير برخى از شاعران نوپرداز معاصر، عبارت است از «از درون بركهاى، درياى پنهانى برآوردن، هفت دريايى چنين را از دهان بركهاى كوچك برآوردن... گرچه اين زانگارههاى طاقت انسان برون باشد!»
«اخوان ثالت» نيز قصيده بلندى دارد، نثار مرحوم علامه امينى، با عنوانِ «سلام قطره به دريا دل غديرى». در آنجا از جمله كارسترگ علامه امينى را چنين مىستايد:
در شعر «اميرى فيروزكوهى» نيزكه بيان به ستايش صاحب الغدير گشوده است، همين تقابل «دريا و غدير» ديده مىشود:
تا آنجا كه در آخرين بيت همين قصيده، مىگويد:
استاد «محمدرضاحكيمى» در كتاب حماسه غدير (چاپ نخست كه آثارى از ديگران را نيز دربردارد.) قصيده بلندى در وصف علامه امينى و كتاب الغدير دارد. وى نيز به اين نكته تقابل «دريا و بركه» اشاره دارد:
«غدير»، عيد بزرگ اسلامى است و ما مكلّف به تكريم و ارج نهادن به آنيم كه عيد ولايت و رهبرى و عدالت و انسانيت است. جنبه عيد بودن اين روز خجسته نيز در سرودههاى شاعران مورد توجه بوده است.
در قصيده مفصلى از «سرمد»، كه مطلع آن «اگر هزار بشيرآمد و نذير آمد...» است، مىخوانيم:
«مؤيّد» نيز در اين زمينه چنين سروده است:
از آنجا كه «غدير و ولايت» ، رمزبقاى دين و جوهره ناب اسلام است، اولياى الهى برآن تأكيد كرده و پاى فشردهاند. توجه دادن به اين رمزبقا، در آثار برخى شاعران ديده مىشود. در سروده «عبدالعلى نگارنده» چنين آمده است:
يكى از شاعران متعهّد و متأخّر، مرحوم «دكتر قاسم رسا» است. سرودهاى در مدح مولا و غديرخم دارد كه ابياتى از آن را مىخوانيد. (به صورت برگزيده):
عيدغدير، به مفهوم حكومت يافتن شايستهترين فرد پس از پيامبر است. شايسته سالارى ريشه در غدير دارد كه رسول خدا صلىاللهعليهوآله لايقترين فرد را براى تداوم خطّ رسالت و حفظ كيان دين برگزيد. «ناظرزاده كرمانى» در سرودهاى با عنوان «مژده جان پرور» در اين مضمون چنين سروده است:
«ملك الشعراى بهار»، مخمّسى زيبا در مدح على عليهالسلام و ياد غدير دارد كه به چند بند آن اشاره مىشود:
با هيولى توحيد، در لباس انسانى
«غديرخم»، جلوه فضايل علوى است. شاعران بىشمارى درطول قرون، به نشانه ابراز ارادت و محبت به ساحت مولا، در اين وادى طبع آزمايى كردهاند. پرداختن به همه مضامين ولايى و غديرى كه در سرودههاى شاعران آمده است، كارى دشوار بلكه ناشدنى است. از اين رو اين نگاه گذرا به «غدير در نگاه شاعران» را فرو مىبنديم و مقاله حاضر را با يك بند از تركيب بند بلند شاعر معاصر، مرحوم «مهرداداوستا» ـ كه درباره حضرت على عليهالسلام و غدير و ولايت و فضايل اميرمؤمنان عليهالسلام است.ـ به پايان مىبريم:
به اين اميد كه پرداختن به فضايل اهلبيت عليهمالسلام و گنجاندن مدايح علوى در سرودهها و آثار هنرى و ترسيم جايگاه غدير و ولايت در هندسه فكر و نظام و زندگى بشر، در دستور كارشاعران معاصر، بويژه جوانانى قرار گيرد كه از آبشخور زلال ولايت سيراب شدهاند و جان در گرو عشق مولا دارند.