نويسنده: محمد صحتي سردرودي
اگر حضرت خضر آب حيات نوشيد و ماندگار ماند؛ ادبيات و فرهنگ مسلمانان نيز در سايه قرآن مجيد و به راهنمايي خدا و رسولش از آب غدير خم سيراب گشت و جاودانه شد.
نه تنها شعراي بزرگ عرب از حسانبن ثابت و كميت اسدي و دعبل خزائي گرفته تا سيد حيدرحلّي و بولس السلامه و ديگران كه، شاعران حقجوي و حقيقتگوي هم از هر نژاد و زبان به اصالت اين بركه با بركت و به زلالي اين چشمه هميشه جوشان شهادت دادهاند. در اين ميان شاعران پارسي گوي نيز به حقانيت غدير خم گواهي داده و گاه با سرودن چكامههاي فاخر و بلند، و غديريّههاي غرا و رسا، گوي سبقت از همگنان ربودهاند.
گفتني است كه پيشترها دانشمند خبير، علامه اميني، غديريّههاي بسياري را كه توسط دانشمندان و شاعران بنام به زبان عربي سروده شده بود از لابلاي متون و منابع بيرون كشيده و در اثر سترگ خود «الغدير» منتشر ساخته بود. با اينكه بسياري از متون و ديوانهاي پيشينيان به صورت كامل در دسترس نيست و برخي از گزند روزگاران در امان نمانده و بسياري ديگر منتشر نشده همچنان به صورت خطي در گوشههاي كتابخانههاي جهان خاك ميخورند، باز مشكل ميتوان ديواني را يافت كه از نام اميرالمؤمنين علي، عليهالسلام، و مدح مولاي غدير خم محروم مانده باشد. براي اثبات اين سخن كافي است تا گلگشتي در آثار چهار شاعر بزرگ ايران يعني فردوسي، سعدي، مولوي و حافظ داشته باشيم.
حماسه سراي بزرگ باستان حكيم ابوالقاسم فردوسي (م. 411 ق.) گويد:
حكيم طوس، چنان كه از ابيات بالا نيز پيداست، هر گاه از امام علي، عليهالسلام، ياد ميكند بيش از هر وصف ديگر به «وصايت» تكيه ميكند و هميشه با تأكيد صريح حضرتش را «وصيّ» مينامد كه همين خود ميتواند حاكي از اعتقادي باشد كه فردوسي بي گمان به حقانيت غدير داشت.
جلال الدين محمد مولانا مولوي (م. 670 ق.) در ديوان ماندگار خود ميگويد:
ملاي رومي در اين غزل مولا علي، عليهالسلام، را مانند يك شاعر شيعي با اوصاف و امتيازهايي چون: «ولي»، «وصي» و «معصوم به نص قرآن» ميستايد و در ضمن رباعيات خود ميگويد:
در دفتر ششم مثنوي نيز به تفسير حديث «من كنت مولاه فعليّ مولاه» پرداخته، ميگويد:
پس از مولوي ميرسيم به شيخ مصلحالدين سعدي شيرازي (م. 690 ق.) و ميبينيم كه وي نيز كسي از اصحاب پيامبر، صلّياللّهعليهوآله، را مانند علي، عليهالسلام، نستوده است:
سعدي در اين بيت از اميرالمؤمنين، عليهالسلام، با نام «وليّ» ياد ميكند.
مرحوم قاضي نورالله شوشتري از كتاب «خلاصةالمناقب» مولانا نورالدين جعفر بدخشي قصيدهاي از قصايد سعدي را نقل ميكند كه در ضمن آن سعدي ميگويد:
پس از سعدي به شاعر غزلسراي بزرگ حافظ شيرازي (م. 792 ق.) ميرسيم و ميبينيم كه لسانالغيب نيز همين نوا را مينوازد و ميگويد:
حافظ شيرازي در اين اشعار نقل شده نيز مولا علي، عليهالسلام، را پس از محمد، صلّياللّهعليهوآله، از همه برتر و افضل «و به قول پاك رسول، صلّياللّهعليهوآله، تنها امام اسلام پس از احمد مختار، صلّياللّهعليهوآله» ميداند.
اينك كه با اشعار لسانالغيب شيرازي گلگشت دلنوازمان در ديوانهاي چهار شاعر بزرگ اركان اربعه شعر فارسي به پايان رسيد بر ميگرديم و غدير خم را در آثار شاعران ديگر پي ميگيريم.
قرن چهارم
1ـ كسايي مروزي، ابوالحسن مجدالدين (م. 341 ق.):
كسايي مروزي، ممدوح و برگزيده خدا و رسولش را با تصريح به آيه مودت قربي و آيه مباهله و سوره هل اتي ميستايد و آن حضرت را «ركن مسلماني»، «ولي بيمانند» و «سرّ ذوالجلال» ميداند و «اميرالمؤمنين» «امام المتقين» «امام امت» و از ميان همه امت برگزيده شده توصيف ميكند.
2ـ دقيقي طوسي، ابومنصور محمدبناحمد (م.341ق.):
پر واضح است كه مراد از امير روز غدير، اميرمؤمنان علي، عليهالسلام، است و تا آنجا كه ما تفحص كرديم ميتوان گفت كه اين بيت دقيقي، قديميترين شعري است كه با صراحت تمام از روز غدير سخن گفته و از متون ادب فارسي به جا مانده است.
قرن پنجم
3ـ منوچهري دامغاني (م. 433 ق.):
يكي از پژوهشگران نوشته است:
ظاهرا نخستين شعري كه در آن، نام «غدير خم» آمده، از منوچهري دامغاني ميباشد.
اما چنان كه پيش از اين آورديم معلوم شد كه يك قرن پيش از منوچهري، دقيقي طوسي از «امير روز غدير» نام برده بود.
منوچهري دامغاني در جايي ديگر ميگويد:
4ـ ناصرخسرو قبادياني (394ـ481 ق.):
ناصر خسرو در تشبيهي رابطه انسان با خرد و دانايي را مانند رابطه پيامبر اكرم، صلّياللّهعليهوآله، با اميرالمؤمنين، عليهالسلام، در روز غدير خم ميداند:
يا در جاي ديگري ميگويد:
و در چكامه بلندي گويد:
5ـ ابوالمفاخر رازي (م. 511 ق.):
اين بيت مطلع قصيده پر آوازهاي است كه رازي در مدح حضرت امام رضا، عليهالسلام، سروده كه بسيار مورد استقبال شاعران پس از او گشته و چكامهها به اقتضاي آن پرداختهاند.
ابوالمفاخر رازي در ضمن آن گويد:
6ـ سوزني سمرقندي، شمسالدين محمد (م.569 ق.):
نگر كه دست كه بگرفت مصطفي به غدير كه را امام هدي خواند و فخر و زين و همام
7ـ سنايي غزنوي، ابوالمجد مجدود بن آدم (437ـ525 ق.):
8ـ شرفالشعرا قوامي رازي، بدرالدين (قرن 6):
و در جاي ديگري ميگويد:
قوامي رازي كه از شاعران بنام شيعي است مولا علي، عليهالسلام، را در اشعارش «سپهدار اسلام»، «ولي نعمت اهل دين از جانب رسول خدا، صلّياللّهعليهوآله»، «ولي عهد رسول خدا»، «امير مؤمنان»و «امام معصوم» ميخواند و گوياتر از همه اينكه امام نص، يعني امام منصوص عليه ميداند و پيداست كه مراد از نص بيشتر حديث غدير است.
9ـ عطار نيشابوري، فريدالدين (516ـ586 ق.):
10ـ ابن يمين فريومدي (م. 769 ق.):
او در قصيدهاي با مطلع:
از غدير خم و حديث متواتر «من كنت مولاه فعليّ مولاه» ياد ميكند و اينكه آن را نميتوان انكار كرد:
11ـ مولانا لطفالله نيشابوري (م. 810 ق.):
پيداست كه مقصود شاعر از آن مجمعي كه پيامبر اسلام، صلّياللّهعليهوآله، از رحلت و رفتني بودن خود (ذاهب) خبر داده و امامت را در آن مجمع به امام، عليهالسلام، حواله كرد (واگذار نمود) غدير خم است و همين موجب آن است كه امام و رهبر پس از پيامبر، صلّياللّهعليهوآله، علي، عليهالسلام، باشد و نه غير.
12ـ افضلالمتكلمين مولانا كاشي، محمدحسن (قرن 8):
مراد مولانا از «مقصد تنزيل بلّغ» همان آيه شريفهاي است كه در روز غدير از جانب خدا به رسولش فرود آمد. يا در جاي ديگري ميگويد:
13ـ علوي رازي، نصر بن محمد متخلص به نصرت (از شاعران سده هشتم):
او در قصيدهاي به مطلع:
بعد احمد ز كه جويم ره اخلاص و صواب تا به محشر سرم از زيب وي افسر گيرد؟
و در جواب به توصيف اميرالمؤمنين علي، عليهالسلام، با عنايت به آيات و احاديث ميپردازد و با تكرار (آن بود مير...) برخي از اوصاف و خصايل امام علي، عليهالسلام، را يادآوري ميكند تا بگويد:
در قصيده ديگري گويد:
در مطلع قصيده ديگري نيز «آيه كمالالدين» را زينت بخش سخنش قرار داده، به صورت مستند و مستدل از غدير خم سخن گفته است كه:
14ـ حمزه كوچك وراميني (از شاعران سده هفتم و هشتم هجري):
او در چكامهاي سخن از سورههايي ميگويد كه در آنها آيههايي در حق اهل بيت، عليهمالسلام، و اثبات امامت امام علي، عليهالسلام، نازل شده است و با اشاره به «آيات غدير» كه بيشتر در سوره مائده است ميگويد:
در جاي ديگر او دهها آيه از قرآن مجيد،شاهد ميآورد كه همگي در مدح مولاي مؤمنان علي، عليهالسلام، است و با اشاره به آيه تبليغ ولايت (يا أيّها الرّسول بلّغ ما أنزل اليك...) و آيه «اكمال دين» كه هر دو در باره غدير خم نازل شده و از آيههاي بسيار معروف سوره «مائده» ميباشند چنين ميگويد:
و با تصريح به اينكه آيه «إنّما» نيز از سوره مائده در شأن امام، عليهالسلام، است، سوره به سوره، آيههايي را كه در حق علي، عليهالسلام، است، در ضمن قصيده بلندش يادآوري ميكند.
15ـ ابن حسام خوسفي، محمدبن حسامالدين (783ـ875 ق.):
16ـ قايني واعظ، مير سيدعلي (قرن 9):
او همانند يك شاعر زبده فضايل و مناقب مولا، عليهالسلام، را به رشته نظم كشيده و مانند متكلّمي زبردست و حق طلب با مخالفان محاجه ميكند و ميگويد:
17ـ بابا فغاني (م. 925 ق.):
روشن است كه منظور بابافغاني از «نص كلام» و «حكم خدا و قول رسول» بيشتر غدير خم است
18ـ مولانا نظام استرآبادي (م. 921 ق.):
شكست رونق دين شد، نه قيمت گهرت چو اهل غدر شكستند عهد روز غدير
19ـ صائب تبريزي (1016ـ1086 ق.):
صائب در قصيده ديگري كه پيش از قصيده فوق در ديوانش ثبت شده است همچنين در مدح مولا علي، عليهالسلام، گويد:
20ـ فياض لاهيجي (م. 1072 ق.):
در قصيده بلندي كه در مدح امام علي، عليهالسلام، به مطلع زير سروده است:
پس از هفتاد بيت ميرسد به آنجا كه گويد:
و پيداست كه مرادش از «بلّغ» آيه تبليغ و حمايت است كه در غدير خم نازل شد و ملاعبدالرزاق فياض لاهيجي خود در ادامه همين چكامه چنين گويد:
21ـ نظيري نيشابوري (م. 1083 ق.):
22ـ حزين لاهيجي (1103ـ1181 ق.):
23ـ عاشق اصفهاني، محمد (1111ـ1181 ق.):
او در چكامهاي پس از گلايه و شكواي شاعرانه از روزگارش به نام مولاي غدير پناه ميبرد و ميگويد:
24ـ لامع، محمدرفيع (م. 1076 ق.):
محمد رفيع بن عبدالكريم درمياني متخلّص به «لامع» اشعار بسياري در مدح حضرت امير، عليهالسلام، دارد كه در ضمن يكي از آنها ميگويد:
25ـ فقير دهلوي، مير شمسالدين (1115ـ1183 ق.):
با عنايت به آيه شريفه «أليوم أكملت لكم دينكم...» گويد:
26ـ آذر بيگدلي، لطفعليبيك (1134ـ1195 ق.):
27ـ وصال شيرازي (1197ـ1262 ق.):
وصال شيرازي نزديك به بيست مورد از غدير خم ياد كرده و غديريههاي بلند و بالايي سروده است كه نقل همه آنها در اين مجال نميگنجد.
28ـ داوري شيرازي، محمد (1238ـ 1283 ق.):
داوري شيرازي غديريههايي دارد كه در ديوان وي به ترتيب با عناويني چون «عيد غدير» «خلعت غدير» و «تهنيت عيد غدير» ذكر شده است.
30ـ جودي خراساني، عبدالجواد (م. 1302 ق.):
31ـ شكيب اصفهاني، محمدعلي (م. قرن 13):
شكيب اصفهاني در قصيده ديگري نيز غدير را ميسرايد كه در اينجا چند بيتي از صدر آن آورده ميشود:
32ـ قاآني شيرازي (1222ـ1270 ق.):
پس از اين مطلع داستان غدير را چنين ميسرايد:
33ـ شمسالشعرا سروش اصفهاني،ميرزامحمدعلي (1228ـ1285 ق.):
34ـ جيحون يزدي، ميرزامحمد (م. 1301 ق.):
در قصيدهاي به مطلع:
واقعه غدير خم را با استفاده از متون و تاريخ بابيان شيرين شعر روايت ميكند و در مقطع ميگويد:
تا بيش باشد محترم عيد غدير از عيد جم يارت ز عشرت مغتنم، خصمت به عسرت مبتلا
35ـ وامق يزدي، ميرزا محمدعلي (م. 1255 ق.):
36ـ اختر طوسي، ميرزا غلامحسين (1268ـ1334 ق.):
او در قصيده بلندي گويد:
از سده سيزدهم غديريهها و غديروارههاي زيادي در ميان آثار شاعران به جاي مانده است.
قرن چهاردهم
40ـ صبوري كاشاني، محمدكاظم (1259ـ1322 ق.):
41ـ خراساني، ميرزاحبيبالله (1266ـ 1327 ق.):
و در چكامهاي ديگر ميگويد:
بيت اخير مربوط به حديث منزلت است.
42ـ اديبالممالك فراهاني (1277ـ1336 ق.):
43ـ صغير اصفهاني (1312ـ1390 ق.):
صغير روز غدير را پايان امر نبوت و آغاز امامت ميداند:
44ـ غروي اصفهاني، شيخ محمدحسين معروف به كمپاني (1296ـ1361 ق.):
البته غديريههاي علامه غروي، منحصر به يك نمونه نيست. بلكه ايشان هم در ديوان فارسي ونيز در ديوان عربي خويش «الانوار القدسيه» بارها از غدير گفته و غديريهها سروده است.
45ـ ملكالشعراي بهار، محمدتقي (1266ـ1330ش.):
شد جهان دل روشن، زان شمس روحاني
46ـ شهريار، سيد محمدحسين (1283ـ1367 ش.):
او يكي از احتجاجهاي اميرمؤمنان علي، عليهالسلام، را به روايت مينشيند و در ادامه ميگويد:
مرحوم شهريار به هر دو زبان فارسي و تركي سرودههاي بسياري درباره غدير خم داد كه از جمله
البته با جرأت ميتوان گفت كه در چهارده قرن گذشته شاعران پارسي گوي بيش از صد غديريه از خود به يادگار گذاردهاند و اگر تفحص كنيم خواهيم ديد كه تنها در پنجاه سال اخير صدها قصيده و غزل و قطعه و مثنوي درباره غدير سروده شده و انتشار يافته است.