اخلاق در قرآن کریم

ناصر مکارم شیرازی

جلد 1 -صفحه : 113/ 20
نمايش فراداده

فصل ششم : اصول مسائل اخلاقى در قرآن

قبل از ورود در اين بحث لازم است يك نگاه اجمالى به اصول مسائل اخلاقى در مكتبهاى ديگر بيندازيم.
1- گروهى از فلاسفه قديم كه از بنيانگذاران علم اخلاق محسوب مى شوند، براى اخلاق اصول چهارگانه قائل بودند; و به تعبير ديگر، فضائل اخلاقى را در چهار اصل خلاصه كرده اند:
1- حكمت
2- عفت
3- شجاعت
4- عدالت
و گاه خداپرستى را هم به آن ضميمه كرده و آن را به پنج اصل رسانده اند. بنيانگذار اين مكتب را سقراط مى توان شمرده; او معتقد بود:
نيكوكارى (و اخلاق) بسته به تشخيص نيك و بد (يعنى دانائى) است، و فضيلت بطور مطلق جز دانش و حكمت چيزى نيست; اما دانش چون در مورد ترس و بى باكى، يعنى آگاهى بر اين كه از چه چيز بايد ترسيد، و از چه چيز بايد نترسيد ملاحظه شود، شجاعت است، و هرگاه درباره تمناهاى نفسانى به كار رود عفت خوانده مى شود، و هرگاه علم به قواعدى كه حاكم بر روابط مردم نسبت به يكديگر است منظور گردد عدالت است، و اگر وظائف انسان سبت به خالق در نظر گرفته شود ديندارى و خداپرستى است. اين فضائل پنجگانه، يعنى حكمت، شجاعت، عفت، عدالت و خداپرستى، اصول نخستين اخلاق سقراطى است. (1)
بسيارى از دانشمندان اسلام كه درباره علم اخلاق كتاب نوشته يا بحثهايى داشته اند، اين اصول چهارگانه يا پنجگانه را پذيرفته و دقتهاى بيشترى روى آن به عمل آورده، و پايه هاى محكمترى براى آن چيده اند، و آن را مبناى نگرشهاى اخلاقى خود در همه زمينه ها قرار داده اند.
آنها در نگرش تازه خود به اين اصول مى گويند:
نفس و روح انسان داراى سه قوه است:
1- قوه ادراك و تشخيص حقايق
2- جاذبه يا نيروى جلب منافع و به تعبير ديگر شهوت (البته نه شهوت جنسى فقط، بلكه هرگونه خواسته اى به معنى وسيع كلمه).
3- نيروى دافعه و به تعبير ديگر غضب .
سپس اعتدال هر يك از سه قوه را يكى از فضائل اخلاقى دانسته اند كه به ترتيب حكمت و عفت و شجاعت ناميده اند. سپس افزوده اند: هرگاه نيروى شهوت و غضب در اختيار قوه ادراك و تميز نيك و بد قرار گيرد، عدالت حاصل مى شود كه اصل چهارم است.
به تعبير ديگر، تعادل هريك از قواى سه گانه مزبور به تنهائى فضيلتى است كه حكمت و عفت و شجاعت نام دارد، و تركيب آنها با يكديگر، يعنى تبعيت شهوت و غضب از نيروى ادراك، فضيلت ديگرى محسوب مى شود كه عدالت نام دارد; چرا كه بسيار مى شود، انسان، شجاعت كه حد اعتدال نيروى غضب است
 دارد ولى آن را بجا مصرف نمى كند(مثل اين كه آن را درجنگهاى بيهوده و بى هدف به كار مى گيرد، دراينجا شجاعت وجود دارد ولى عدالت نيست، اما اگر اين صفت فضيلت (شجاعت) در راه يك هدف عالى و عقلانى به كار گرفته شود، يعنى با حكمت آميخته گردد، عدالت به وجود مى آيد.
به اين ترتيب، اين گروه از دانشمندان اسلام، تمام فضائل و صفات برجسته انسانى را زير پوشش يكى از اين چهار اصل قرار داده اند، و عقيده دارند فضيلتى نيست جز اين كه تحت يكى از اين چهار عنوان جاى مى گيرد; و بعكس، رذائل همواره در طرف افراط و تفريط يكى از اين چهار فضيلت است.
براى توضيح بيشتر درباره اين مكتب اخلاقى به كتاب احياءالعلوم و محجة البيضاء و ساير كتب معروف اخلاقى مراجعه شود. (2)