فصلنامه بينات
سال يازدهم، شماره 4، زمستان 1383، شماره مسلسل 44.
علوم قرآن/علوم قرآن
محمد حسين محمدي
136-149
يكي از مسائل مهم تاريخ قرآن را تدوين و جمعآوري آن در زمان پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم)يا بعد از رحلت آن حضرت تشكيل ميدهد كه محققان و دانشمندان در نفي و اثبات آن به بحث پرداخته و نظرات و مطالب فراواني را بيان كردهاند.
يكي از محققاني كه به صورت گسترده به اين بحث پرداخته و انصافاً اين مسأله را به صورت دقيق و محققانه مورد بحث قرار داده، عالم فرزانه حضرت آيتالله محمد هادي معرفت (دامت بركاته) ميباشد، كه حق مطالب را به خوبي ادا كرده است.
هدف در اين نوشتار مختصر، آن نيست كه در اين موضوع به تحليل و نقد اقوال بپردازيم، بلكه هدف از رقم زدن اين سطور تجليل از مقام شامخ يكي از محققان علوم قرآني است، كه عمري در اين زمينه به كاوش و تحقق پرداخته است.
روش ما در اين مقاله بدين گونه است كه ابتدا اقوال مختلف، بررسي و مورد تحليل قرار داده و در پايان بحث هم به جمعبندي و نتيجه بحث پرداختهايم.
ميتوان گفت: يكي از عواملي كه قرآن را از هرگونه تحريف حفظ كرده، نگارش آن بوده است كه پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) سخت به آن اهتمام ميورزيد و برخي از كساني را كه با خواندن و نوشتن آشنايي داشتند، براي اين كار برگزيد. كه در تاريخ از اين افراد به عنوان كاتبان وحي ياد شده و تعداد آنها را بعضي از مورّخان تا 43 نفر نام بردهاند. كه اسامي همه آنها در تاريخ ثبت شده است.
در مورد جمعآوري نظرات مختلفي را ميتوان مطرح كرد، كه مهمترين آنها عبارتند از:
قرآن به صورت فعلي در زمان خود پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) و به دستور آن حضرت جمعآوري شده است.
قرآن به صورت كنوني در زمان بعد از رحلت آن حضرت و در زمان خليفه اول، يعني ابوبكر، و يا در زمان عثمان جمعآوري شده است و آنها قرآن را از اوراق پراكنده جمع و بدين صورت جمعآوري نمودند.
تنظيم و نگارش قرآن به صورت كنوني در يك زمان صورت نگرفته بلكه به مرور زمان و به دست افراد مختلف انجام شده است؛ ترتيب، نظم و عدد آيات در هر سوره، در زمان حيات پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) و با دستور آن حضرت انجام شده و توفيقي است و بايد تعبدا پذيرفت. هر سوره با فرود آمدن «بسم اللهالرحمنالرحيم» آغاز ميشد و آيات به ترتيب نزول در آن ثبت ميگرديد. ولي نظم و ترتيب سورهها بعد از رحلت آن حضرت انجام گرفته است. از جمله كساني كه اين نظريه را پذيرفتهاند محقق معاصر آيتالله معرفت ميباشد.
ما در اين بحث ابتدا ادله هر كدام را نقل و به نقد و بررسي آن خواهيم پرداخت.
ادّله قائلان به جمعآوري قرآن در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم)
ادّله مختلفي براي اين امر اقامه شده است، مهمترين آن ادّله عبارتند از:
1. نگارش قرآن در زمان رسولالله(صلالله عليه و آله و سلّم) يك امر ضروري و روشن است، زيرا قرآن سند و معجزه اسلام است و اهمال اين امر با مقام رسولالله (صلالله عليه و آله و سلّم) ناسازگار است و معني ندارد كه اين كار اساسي را آن حضرت، به ديگران واگذار كرده باشد. از طرف ديگر، اعتماد به حفظ قرآن در سينهها نميتوانست انسان را در مورد بقاي اين كتاب آسماني مطمئن سازد. بنابراين پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) افرادي را انتخاب كرد تا قرآن را ثبت كنند و خود نيز بر كار آنها نظارت داشت.
2. از روايات متعدّدي استفاده ميشود كه قرآن در زمان پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) نگارش يافته است كه اين روايات خود به چند دسته تقسيم ميشود:
دسته اول: اخبار ثقلين كه متواتر بين شيعه و اهل سنّت است؛ مانند دو حديث زير:
قال رسولالله(صلالله عليه و آله و سلّم): انّي تارك فيكمالثقلين كتابالله و عترتي اهل بيتي؛
پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) فرمودند: همانا من در بين شما دو چيزگرانبها را به امانت ميگذارم: يكي كتاب خدا و ديگري عترت من كه اهل بيت من هستند.
عن زيدبن ارقمقال: لمّا رجعالنّبي (صلالله عليه و آله و سلّم) من حجهالوداع و نزل غدير خم... انّي تارك فيكم الثّقلين احدهما اكبر منالاخر، كتابالله و عترتي اهل بيتي؛
زيدبن ارقم ميگويد: زماني كه پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) از حجهالوداع برگشت و در غدير خم فرود آمد...فرمود: همانا من در بين شما دو چيز گرانبها را به امانت ميگذارم كه يكي بزرگتر از ديگري است. اول كتاب خدا و ديگري عترت من كه اهل بيت من هستند.
اين حديث و احاديثي از اين قبيل، كه به صورت متواتر از پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) نقل شده، به خوبي دلالت دارد كه قرآن در زمان آن حضرت جمعآوري شده است؛ زيرا لفظ كتاب به نوشتههاي پراكنده گفته نميشود.
دكتر محمدحسين عليالصغير، كه استاد دروس علوم قرآن در دانشگاه كوفه است؛ در اين زمينه ميگويد:
ورود لفظ كتاب در قرآن و سنّت دلالت دارد كه قرآن يك مجموعه جمعآوري شده بوده است.
دسته دوّم: رواياتي كه دلالت دارد پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) افرادي را به عنوان كاتبان وحي مشخص كرد تا هر زمان وحي نازل شد آن را ثبت كنند.
دسته سوّم: اخباري كه تصريح در جمعآوري قرآن در زمان پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) ميكند، مانند:
عن قتادة قال: سئلت انسابن مالك من جمعالقرآن علي عهد
رسولالله (صلالله عليه و آله و سلّم) قال: اربعه كلّهم منالانصار: ابيابن كعب، معاذبن جبل، زيدبن ثابت و ابوزيد؛
قتاده ميگويد: از انسبن مالك سؤال كردم چه كساني قرآن را در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) جمع كردند؟ جواب داد: چهار نفر بودند: ابن ابي كعب، معذبن جبل، زيدبن ثابت و ابوزيد كه همه آنها از انصار بودند.
عن زيد بن ثابت قال: انّا كنّا عند رسولالله(صلالله عليه و آله و سلّم)نؤلّفالقرآن منالرّقاع؛
زيدبن ثابت ميگويد: ما در نزد پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) بوديم كه قرآن، را از رقاع (قطعهاي از پوست يا برگ كه بر آن مينوشتند) جمعآوري و تنظيم ميكرديم.
در اين جا كلمه تأليف، علاوه برنگارش، دلالت بر تنظيم و ترتيب هم ميكند.
دسته چهارم: اخباري كه در مورد چگونگي ختم قرآن از رسولالله (صلالله عليه و آله و سلّم) نقل شده است:
عن عبدالله ابن عمرو قال: يا رسولالله(صلالله عليه و آله و سلّم) في كم أقرأ القرآن؟ قال (صلالله عليه و آله و سلّم) اختمه في شهر، قلت انّي اطيق افضل من ذالك قال: إختمه في عشرين...؛
عبدالله بن عمرو از پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) سؤال كرد در چه مدت قرآن را ختم كنم؟ فرمود: در يك ماه. گفتم: زودتر از اين هم ميتوانم ختم كنم. فرمود: دربيست روز ختم كن.
روايات مختلف ديگري كه از طرق ديگر در زمينه ختم قرآن نقل شده، به خوبي دلالت دارد كه قرآن در زمان خود آن حضرت جمعآوري شده است.
3. يكي از معروفترين اسامي سوره حمد، فاتحهالكتاب است و اگر قرآن در زمان پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) جمعآوري نشده بود، چرا اين سوره را به اين اسم نامگذاري كردهاند؛ در حالي كه كه قطعاً اين سوره طبق ترتيب نزول، اولين سوره نازل شده نيست. پس ميتوان نتيجه گرفت كه اين سوره چون از نظر نظم و ترتيب در اول قرآن قرار گرفته، فاتحهالكتاب ناميده شده است.
4. مناسبت هر سوره با سوره قبل و بعد از خود دليل روشني بر گردآوري قرآن در زمان آن حضرت است؛ زيرا غير از پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) هيچكس قادر بر انجام چنين كاري نيست.
5. احاديثي كه جمعآوري قرآن را بعد از رحلت پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) دانسته، با يكديگر متعارضاند؛ زيرا در بعضي از آنها اين جمع به ابوبكر، در برخي به عمر و در بعضي نيز به عثمان نسبت داده شده است.
6. جمع قرآن بعد از رحلت پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) مستلزم تحريف قرآن است. مانند جمع اشعار پراكنده يك شاعر كه بعد از وفات او موجب زياده و نقصان ميگردد. و اين مطلب مخالف ضرورت دين است.
البته بعضي از اين ادّله قابل خدشه، و از نظر علمي ارزشي ندارد؛ و نميتوان آن را پذيرفت. و بعضي ديگر قابل جمع است كه در پايان اين بحث به آن اشارت ميگردد.
7. قرآن در زمان پيامبر تدريس، و عدّه زيادي حافظ آن بودند؛ و وجود حافظان قرآن دليل بر گردآوري آن در زمان پيامبر ميباشد كه سيد مرتضي و عدّهاي از محققان و از معاصران آيتالله خويي(قدسسره)، قائل به اين قول ميباشند.
از نظر علمي ادّله اين گروه قابل خدشه و ايراد است. زيرا اهميت و ضرورت نگارش قرآن يك امر بديهي و روشن است و هيچكس منكر آن نشده است؛ و اين امر در زمان حيات پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) صورت گرفته است. ولي اسن مسأله دليل نميشود كه نگارش آن به صورت فعلي، با ترتيب و نظم خاصي كه دارد در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) صورت گرفته است.
و رواياتي كه نقل شده است دال بر اين است كه مسلمانان قرآن را در زمان رسولالله (صلالله عليه و آله و سلّم) حفظ ميكردند و ختم قرآن هم در بين آنها رواج داشته است؛ اين امر منافات با اين كه قرآن در مجموعههاي مختلف نگارش يافته باشد، ندارد و از طرفي اگر جمع قرآن به صورت كنوني را به زمان بعد از پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) نسبت دهيم مستلزم تحريف نخواهد بود زيرا قرآن غير از اشعار عرب و ... ميباشد و قابل مقايسه با يكديگر نيست.
از طرف ديگر بعضي از مناسبتهاي سورهها با يكديگر هيچكدام دليل قطعي و علمي بر گردآوري قرآن در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) نميشود.
ادّله قائلان به جمع قرآن بعد از رحلت پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم)
مخالفان جمعآوري قرآ، در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم)، به شواهد و ادّله ديگري تمسك كردهاند:
1. زيدبن ثابت كرده است كه:
پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) در حالي از دنيا رفت كه قرآن در مصحف واحدي جمعآوري نشده بود.
قبضالنّبي (صلالله عليه و آله و سلّم) و لم يكنالقرآن جمع و انّما كان فيالكرانيف و العسب؛
رسول خدا(صلالله عليه و آله و سلّم) از دنيا رفت، در حالي كه قرآن جمع نشده بود و همانا قرآن در شاخهها و چوبهاي خرما قرار داشت.
2. پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) تا اواخر عمر شريف خود در انتظار وحي بود و مجال و فرصتي پيش نيامد تا نويسندگان را به جمع كردن آيات و سورههاي قرآن در مصحف واحدي وادار سازد؛ چون اين احتمال وجود داشت كه آياتي نازل شود و آيات ديگر را نسخ كند. و لذا تأليف قطعي قرآن امكان نداشته است.
3. جمعآوري قرآن به دست علي(عليهالسّلام) بهترين دليل بر عدم جمعآوري قرآن در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) است و حتّي خود آن حضرت، به علي (عليهالسّلام) فرمودند كه: قرآن را جمعآوري كند.
عن عليبن ابراهيم عن ابيابكر الحضرمي عن ابيعبدالله جعفربن محمد(عليهالسّلام) قال: انّ رسولالله(صلالله عليه و آله و سلّم) قال لعلّي (عليهالسّلام): يا علي انّالقرآن خلف فراشي فيالصحف و الحرير و القراطيس، فخذوه واجمعوه ولاتضيعوه كما ضيعتاليهودالتّورات؛
اما صادق (عليهالسّلام) ميفرمايد: پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) به علي (عليهالسّلام) فرمود: همانا قرآن درپشت بستر من در صحيفهها و پارچهها و كاغذها قرار دارد. پس آن را جمعآوري كنيد و آن را ضايع نكنيد؛ چنان كه يهود تورات را ضايع ساختند.
4.زيدبن ثابت، بعد از پيشنهاد ابوبكر براي جمعآوري قرآن، به او گفت من چگونه كاري را انجام دهم كه در ميان صحابه سابقه نداشته است؟ و اين مطلب دلالت بر عدم جمع قرآن در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) دارد.
و از طرفي ادّله اين گروه هم كه ميگويند قرآن بعد از رحلت رسولالله(صلالله عليه و آله و سلّم) گردآوري شده است نيز قابل خدشه است زيرا جمعآوري قرآن به دست علي (عليهالسّلام) دليل بر اين نميشود كه قرآن در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) اصلا جمعآوري نشده باشد و اتفاقاً روايت هم كه ميفرمايد: يا علي انّالقرآن خلف فراشي فيالصحف ... دليل بر اين است كه قرآن به نوعي در زمان خود حضرت جمعآوري و نزد او موجود بوده است.
از مطالعه و بررسي در مجموع روايات و ادّله و اقوال علما، ميتوان براي نگارش قرآن مراحلي را در نظر گرفت كه به اين شرح است:
همزمان با نزول وحي، گروهي از صحابه مشغول حفظ آيات الهي شدند و آن را به خاطر سپردند كه در تاريخ، اين گروه به حفاظ قرآن و جماعالقرآن معروف گشتند. خود حضرت رسول اكرم(صلالله عليه و آله و سلّم) نيز به حفظ قرآن كريم توجّه خاصّي داشتند و صحابه را به اين امر بسيار تشويق ميكردند و تعداد حافظان به حدي رسيد كه به نقل قرطبي، هفتاد نفر از آنها در جنگ يمامه به شهادت رسيدند.
هر سورهاي در يك صفحه به طور جداگانه در پارچهها و پوستها تنظيم شده و آيات آن مشخص بوده است. هر گاه «بسماللهالرحمنالرحيم» نازل ميشد، اصحاب متوجه ميشدند كه سوره قبلي تمام و سورهاي ديگر آغاز شده است. علامه طباطبايي (قدسسره) از ابن عباس آورده است كه پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) با نزول «بسمالله» ميدانست كه سوره قبلي پايان يافته است.البته در اين مرحله همه سورهها در يك صحيفه جمعآوري نشده بود و كلام زيدبن ثابت كه ميگويد پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) در حالي از دنيا رفت كه قرآن در يكجا جمعآوري نشده بود و همچنين كلام خطّابي، كاملاً با اين مسأله سازگاري دارد.
دكتر داودالعطّار ميگويد: تدوين قرآن در زمان رسولالله(صلالله عليه و آله و سلّم) انجام گرفت. زماني كه وحي نازل ميشد، اصحاب آن را با ابزارهايي (عسب، لخاف و رقاع و ...) كه در اختيار داشتند، ثبت ميكردند و اين آيات در خانه پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) نگهداري ميشد.
آيات تحدّي هم ميتواند شاهد بر تنظيم جداگانه سورهها و آيات باشد؛ زيرا اگر آيات و سورهها در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) مشخّص نشده باشد، تحدّي به يك سوره يا بيشتر مفهومي نخواهد داشت.
گفته شده اين مرحله به صورت رسمي در زمان ابوبكر و به سرپرستي زيدبن ثابت انجام شده است و نيز ميگويند: ابوبكر اين قرآن را به عمر داد و او نيز آن را به دخترش حفصه داد. عثمان در هنگام توحيد مصاحف آن را از حفصه مدّتي به امانت گرفت و بعد به او بازگرداند؛ ولي همانگونه كه در بحثهاي آينده روشن خواهد شد، جمعآوري آيات قرآن در زمان ابوبكر فقط در قالب سورهها انجام شد و هر سوره در يك صحيفه به صورت جداگانه تنظيم شد و ابوبكر هم موفق به جمع قرآن در يك مصحف نشد.
گسترش اسلام در كشورهاي ديگر و نيز ارتباط يافتن ملّت عرب با غيرعرب در سايه فتوحات اسلامي، باعث بروز اختلاف در قرائت قرآن شد. از اين رو، عثمان گروهي را به سرپرستي زيدبن ثابت مأمور كرد تا قرآنهاي مختلف را جمعآوري كند و يك مصحف با يك قرائت تهيه شود. در فصلي جداگانه به اين بحث پرداخته خواهد شد.
با توجّه به نكاتي كه مطرح شد ميتوان نتيجه گرفت كه در حقيقت اختلاف چنداني بين محققان در جمع قرآن وجود ندارد و ميتوان به نوعي بين اقوال مختلف جمع كرد.
جمع در لغت و اصطلاح به معاني مختلفي به كار رفته است. و هر كدام از موافقان و مخالفان در اين بحث به معنايي از معاني جمع قرآن نظر داشته است؛ از اين رو، در اين بحث ابتدا معاني مختلف جمع را بيان و بعد نتيجهگيري خواهيم كرد.
1. جمع به معناي نزديك كردن اجزاي يك شيئ به همديگر، به طوري كه به هم ضميمه گردد. و آيه شريف «انّ علينا جمعه و قرآنه» (قيامة، 17/75) نيز به همين معني ميباشد.
2. جمع به معناي حفظ آيات و سورهها كه در زمان نزول آيات، صحابه نسبت به اين امر بسيار اهميت ميدادند. و به حافظان قرآن نيز «جماعالقرآن» اطلاق ميگرديد. و جمع قرآن به اين معني در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) صورت گرفته بود.
محقق معاصر آيتالله معرفت ميفرمايد:
و حديث ستّه او اربعه جمعوا القرآن علي عهده (صلالله عليه و آله و سلّم) فمعناه: الحفظ عن ظهر القلب، حفظوا جميعالايات النازله لحد ذاك الوقت، اما الدلاله علي وجودالنظم كان بين سوره فلا؛
احاديثي كه دلالت دارد شش يا چهار نفر در زمان پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) قرآن را جمعآوري كردند، مراد حفظ آن در قلب است، كه جميع آياتي كه تا آن زمان نازل شده بود حفظ كردند و دلالتي بر وجود نظم بين سورهها وجود ندارد.
3.جمع قرآن به معناي «نگارش قرآن» كه بر روي سنگ و يا استخوانهاي مختلف مينوشتند و آن را نگهداري ميكردند. و اين جمع نيز قطعاً در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) صورت گرفته است. ولي بحث در اين است كه آيا نوشتن آيات يك سوره و يا تنظيم سورهها در كنار يكديگر و يا تنظيم كلمات يك آيه ... همه در زمان حضرت بوده يا اين كه بخشي از آنها، بعد از رحلت آن حضرت انجام شده است؟
آنچه كه صحيحتر به نظر ميرسد اين است كه نظم كلمات هر آيه و تنظيم آنها در قالب يك سوره در زمان آن حضرت و به دستور ايشان بوده است. امّا تنظيم سورهها و جمع آن در يك مصحف بعد از رحلت پامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) بوده است.
4. جمع قرآن به معناي توحيد قرائتهاي مختلف است، و اين همان مطلبي است كه به عثمان نسبت دادهاند. آيتالله معرفت در اين زمينه ميفرمايند:
نعم نسبه الجمع الي عثمان كانت باعتبار توحيده للمصاحف و نسخها في صوره واحده.
5. جمع قرآن به معناي صورت فعلي قرآن، كه در دست ماست؛ و اين مسأله به طور مسلّم بعد از رحلت پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) بوده است.
6. جمع قرآن به معناي، جمعآوري آن در يك مصحف، كه از تاريخ و روايات به دست ميآيد؛ اين نوع جمع بعد از پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) انجام شده است.
با توجه به آنچه بيان شد، ميتوان نتيجه گرفت كه هر كدام از اقوال به يك مرحله از مراحل تاريخي جمع قرآن اشاره دارد؛ كه قرآن به يك معني (جمعآوري و نظم آيات سورهها) در زمان پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) انجام شده بود ولي سورههاي آن به صورت امروزي منظّم و مرتّب نشده بود بلكه تنظيم سورهها در يك مصحف بعد از رحلت آن حضرت (صلالله عليه و آله و سلّم) انجام گرفته است.
در روايتي از امام صادق (عليهالسّلام) نقل شده كه پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) به علي (عليهالسّلام) فرمود:
يا علي! القرآن خلف فراشي فيالصحف و القراطيس فخذوه واجمعوا و لا تضيعوه كما ضيعت اليهود االتوراة؛
اي علي! قرآن در كنار بستر من در ميان صحيفهها و حرير و كاغذها قرار گرفته است؛ پس قرآن را جمع كنيد و آن را ضايع نكنيد؛ همانطور كه يهوديان تورات را ضايع كردند.
ابن عباس نقل كرده كه علي (عليهالسّلام) بعد از رحلت پيامبر(صلالله عليه و آله و سلّم) قرآن را طي شش ماه جمعآوري كرد.
ابن نديم ميگويد: اولين مصحفي كه گردآوري شد، مصحف علي بود.
محدث قمي در اينباره آورده است، از علي (عليهالسّلام) نقل شده كه پس از وفات رسول خدا(صلالله عليه و آله و سلّم) فرمودند:
اقسمت ان لا اضع ردائي علي ظهري حتّي اجمع ما بين اللوحين؛
سوگند ياد كردهام كه عبا بر دوش نگيرم تا اين كه قرآن را بين دو لوح جمع نمايم.
در ميان اهل سنت بسياري بودهاند كه به اين مطلب تصريح و يا اشاره كردهاند. سيوطي در اتقان آورده است كه علي (عليهالسّلام) فرمود:
وقتي پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) رحلت كرد، سوگند خوردم ردايم را جز براي نماز جمعه بر دوش نگيرم تا آن كه قرآن را جمع نمايم.
محمد بن سيرين از عكرمه نقل كرده است كه پس از بيعت مردم با ابوبكر، علي (عليهالسّلام) در خانه نشست. به ابوبكر خبر دادند كه او از بيعت با تو كراهت دارد. از اين رو وي آن حضرت (عليهالسّلام)را خواست و گفت: از بيعت با من سر باز زدهاي؟ علي (عليهالسّلام) فرمود: ديدم در كتاب خدا چيزهايي افزوده ميشود پس با خودم گفتم كه جز براي نماز ردا بر دوش نگيرم تا آنكه قرآن را جمع نمايم.
ترتيب سورهها در قرآن موجود، برخلاف ترتيب نزول است. علامه مجلسي (ره) در بحارالانوار مواردي از آيات قرآن موجود را ذكر ميكند كه برخلاف ترتيب نزول است؛ مانند آيهاي كه عدّه وفات را يك سال بيان كرده:
والّذين يتوفون منكم و يذرون ازواجا وصيه لازواجهم متاعا الي الحول غير اخراج فان خرجن فلا جناح عليكم فيما فعلن في انفسهن من معروف و الله عزيز حكيم؛ (بقره/240)
و كساني كه از شما در آستانه مرگ قرار ميگيرند و همسراني از خود باقي ميگذارند. بايد براي همسران خود وصيت كنند كه تا يك سال، آنها را (با پرداختن هزينه زندگي بهرهمند سازند، به شرط اينكه آنها (از خانه شوهر) بيرون نروند، و اگر بيرون روند گناهي بر شما نسبت به آنچه درباره خود به طور شايسته انجام ميدهند، نيست و خداوند توانا و حكيم است.
عدّه وفات در زمان جاهليت يك سال بود و خداوند در ابتدا اين حكم را با اين آيه امضا فرمود؛ ولي بعد از مدّتي، اين حكم با آيه ديگر نسخ شد؛ آنجا كه ميفرمايد:
والّذين يتوفون و يذرون ازواجا يتربصن بانفسهن اربعه اشهر و عشرا فاذا بلغن اجلهن فلا جناح عليكم فيما فعلن في انفسهن بالمعروف و الله عزيز حكيم. (بقره/234)
و كساني كه از شما ميميرند و همسراني باقي ميگذارند، بايد چهار ماه و ده روز انتظار بكشند (عدّه نگه دارند) و هنگامي كه به آخر مدّتشان رسيدند، گناهي بر شما نيست كه هر چه ميخواهند درباره خودشان به طور شايسته انجام دهند ( و با مرد دلخواه خود ازدواج كنند) و خداوند عزيز حكيم است.
از آنجا كه آيه منسوخ شش آيه بعد از آيه ناسخ آمده، معلوم ميشود ترتيب قرآن موجود برخلاف ترتيب نزول است.
به هر حال، از تاريخ و روايات به دست ميآيد قرآن جمعآوري شده به وسيله علي (عليهالسّلام)، علاوه بر آنكه براساس ترتيب نزول بود، ويژگيهاي داشته كه در ديگر مصاحف وجود نداشت؛ از جمله: در اين مصحف سورههاي مكّي قبل از مدني و آيات منسوخ قبل از آيات ناسخ آمده و سير تاريخ آيات و سورهها مشخص شده بود.
ابن نديم اين مصحف را ديده و درباره ترتيب نزول در اين مصحف، مطالبي را بيان داشته است؛ امروزه در نسخههاي موجودالفهرست، مطالبي را كه ابن نديم درباره ترتيب آيات مصحف امام علي(عليهالسّلام) گفته، نيست چه دستي اين صفحات را از بين برده است و شايد هم خود ابن نديم به عللي آن قسمت را نياورده است.
در روايتي امام باقر (عليهالسّلام) فرمودند:
ما ادعي احد منالناس انه جمعالقرآن كما انزل الا كذّاب و ما جمعه و حفظه كما انزل الا عليبنابيطالب.
هر كسي كه ادعاي جمعآوري قرآن كرده، دروغ گفته است: قرآن را كسي بر طبق نزول جمعآوري نكرده، مگر علي (عليهالسّلام).
قرائت مصحف علي (عليهالسّلام) دقيقاً مطابق با قرائت پيامبر (صلالله عليه و آله و سلّم) بوده؛ زيرا هيچكس از علي (عليهالسّلام) به قرائت آن حضرت آشناتر نبود. در روايتي، علي (عليهالسّلام) ميفرمايد:
ما نزلت آيه علي رسولالله (صلالله عليه و آله و سلّم) الّا اقرانيها و أملاها علي فاكتبها بخطّي و علّمني تأويلها و تفسيرها و ناسخها و منسوخها و محكمها و متشابها.
آيهاي بر رسولالله (صلالله عليه و آله و سلّم) نازل نشد، مگر اينكه حضرت آن را بر من قرائت و املا فرمود و من مينوشتم و بر تأويل، تفسير، ناسخ، منسوخ، محكم و متشابه آن مرا آگاه ميساخت.
از اين رو، ميتوان گفت علي (عليهالسّلام) براساس همين آگاهيها قرآن خود را تنظيم كرده بود.
علي (عليهالسّلام) در اين مصحف به سبب و شأن نزول آيات و تفسير مختصر آنها در حواشي اشاره كرده بود.
در مصحف علي(عليهالسّلام)جوانب كلي آيات به طوري كه آيه محدود به زمان و مكان خاصّي نشود رعايت شده بود؛ زيرا ظاهر بعضي از آيات نشان ميدهد كه آيه در مورد يك فرد خاص و يا يك واقعه خاصي است و مربوط به زمانهاي ديگر نميشود از اين رو، اين مسأله در مصحف علي (عليهالسّلام) رعايت شده بود.
بعضي از محققان شيعه ميگويند مصحف علي (عليهالسّلام) به عنوان امانت به فرزندش امام حسن(عليهالسّلام) و بعد از او به امامان بعد منتقل شده و هماكنون نيز در اختيار حضرت ولي عصر(عليهالسّلام) قرار گرفته است، كه آن حضرت(عليهالسّلام) بعد از ظهور اين مصحف را به مردم ارائه خواهد داد. ثقهالاسلام كليني در كافي آورده است: وقتي امام زمان(عليهالسّلام) ظهور ميكند، مصحفي را كه علي (عليهالسّلام) نوشته است، ارائه ميكند.
ابن نديم ميگويد: من مصحف علي(عليهالسّلام) را ديدم كه ابتدا نزد ابويعلي حمزه حسني به عنوان ميراث قرار داشت، ولي اوراقي از آن ريخته بود.
طلحه از علي (عليهالسّلام) سؤال كرد كه پس از خودش مصحف را به چه كسي ميدهد. آن حضرت فرمودند: مصحف را به همان كسي خواهم داد كه رسولالله(صلالله عليه و آله و سلّم) دستور داده است، يعني به فرزندم حسن(عليهالسّلام) و او به فرزند ديگرم حسين(عليهالسّلام) و ...
مورّخان در مورد اين مصحف ميگويند: در سال 516ق، مأمون بطائحي دستور داد مصحفي را به خط علي(عليهالسّلام) در جامع عقيق مصر بود، زراندود كنند.
ابوعبدالله زنجاني ميگويد:
در سال 1353ق در كتابخانه علوي نجف مصحفي را به خط كوفي ديدم كه در آخر آن نوشته بود «كتبه عليبنابيطالب(عليهالسّلام) في سنة اربعين منالهجرة» گفته شده در موزه ايران باستان تهران، نسخهاي از مصحف موجود است كه در پايان آن نوشته است: «كتبه و ذهبه عليبنعليطالب(عليهالسّلام)»، و در آستان قدس رضوي هم نسخهاي از مصحف وجود دارد كه به خط كوفي و بر پوست آهو نوشته شده است. اين نسخه را شاه عباس صفوي به كتابخانه اهدا كرده و مرحوم شيخ بهايي نيز صحّت آن را تأييد كرده است.
امّا آنچه به نظر صحيح ميرسد، اين است كه بسيار بعيد است اين نسخههاي مختلف مصحف علي (عليهالسّلام) باشد؛ زيرا:
1. ممكن است علي (عليهالسّلام) در كوفه به نوشتن مصاحف مختلفي دستور داده باشد و كساني كه اين مصحفها را به دستور آن حضرت (عليهالسّلام) تهيه كردهاند، در پايان نام مبارك آن حضرت(عليهالسّلام) را نوشته باشند.
2. شايد نويسنده اين مصحف هم شخصي به نام علي فرزند ابوطالب بوده و تصوّر كردهاند كه او همان اميرالمؤمنين(عليهالسّلام) بوده است.
ممكن است به ذهن بيايد كه در يك نسخه به سال چهلم هجرت تصريح شده بود و اين قرينه است بر اينكه نويسنده اين مصحف خود امام علي(عليهالسّلام) بوده است؛ ولي در جواب ميتوانيم بگوييم كه ملوك و پادشاهان خواستهاند با ذكر اين تاريخ، از آن بهرهبرداري سياسي كنند كه خزانه و موزههاي آنان به قرآن علي (عليهالسّلام) مزين است.
3. تذهيبهايي كه در اين نسخهها وجود دارد نشان ميدهد كه مربوط به قرن سوّم و چهارم هجري است و ربطي به زمان علي (عليهالسّلام) ندارد.
4. علي (عليهالسّلام) بعد از آنكه قرآن خود را به مسجد آورد و مورد قبول مردم واقع نشد، فرمود هرگز آن را نخواهيد ديد. پس چطور ممكن است اين مصحف را ابن نديم ديده و يا در كتابخانه و موزهها وجود داشته باشد؟
1.زنجاني، ابوعبدالله، تاريخالقرآن،42،-شاهين، عبدالصبور، تاريخالقرآن،54-53. 2. الصغير، دكتر محمدحسين علي، تاريخالقرآن،65. 3. معرفت، محمدهادي، تاريخ قرآن،84؛ معرفت، محمدهادي، التمهيد في علومالقرآن، 1،282-272. 4. حاكم، مستدرك، 3،109. 5. سيد شرفالدين، المراجعات،264. 6. تاريخالقرآن،77. 7. زركشي، بدرالدين، البرهان، 1،241. 8. سيوطي، جلالالدين، الاتقان، 1،99. 9. تاريخالقرآن،73. 10. التمهيد، 1،285. 11. خويي، سيدابوالقاسم، البيان،278-257. 12. همان. 13. شيخ طبرسي، مجمعالبيان، 278-257. 14. البيان،278-257. 15. طبري، تفسير طبري، 1،63. 16. تاريخالقرآن،44؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار،89،40. 17. التقان، 1،122. 18. طباطبايي، محمدحسين، الميزان،12،127. 19. داودالعطار، موجز علومالقرآن،160. 20. راغب اصفهاني، مفردات، ماده جمع. 21. التمهيد،1،285. 22. همان. 23. رضايي، محمدعلي، صحيفة مبين، سال چهارم، مقاله«معاني جمع قرآن»،54-59. 24. بحارالانوار، 89،51؛ زنجاني، تاريخالقرآن،44. 25. بحارالانوار، 89،51. 26. ابن نديم، الفهرست، 47-48. 27. بحارالانوار، 89،54. 28. التقان،1،183. 29. راميار، محمود، تاريخ قرآن، 368؛ حجتي، محمدباقر، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم،391. 30. البيان،342؛ محمدبن حسن صفار، بصائر الدرجات،193. 31. كلينيأ محمد بن يعقوب، اصول كافي، باب فضلالقرآن، ج1؛ بصائر الدرجات، 198؛ بحارالانوار، 89،41 و 99.