57- همه تنى چشنده مرگ است، پس سوى ما بازگردانند شما را «1»
58- و آن كسها كه بگرويدند و كردند نيكيها بسازيم ايشان را از بهشت كوشكها كه مىرود «2» از زير آن جويها و جاودان باشند اندر آن جا، نيك است مزد كاركنان
59- آنان كه شكيبايى كردند و بر خداوند خويش دل نهند
60- و چندان از جمندهاى كه نه برگيرد «3» روزى خويش، خداى عزّ و جلّ روزى دهد آن را و شما را، و اوست شنوا و دانا
61- و اگر بپرسى ايشان را كه كى آفريد آسمانها و زمين، و فرمان بردار كرد آفتاب و ماه تابان، «4» گويند: خداى عزّ و جلّ. و چگونه برگردانند؟ «5»
62- خداى عزّ و جلّ بگستراند روزى آن را كه خواهد از بندگان او و تنگ گرداند او را، كه خداى عزّ و جلّ بهمه چيزى داناست
63- و اگر پرسى ايشان را كى فرو فرستاد از آسمان آبى تا زنده كرد بدان زمين از پس مرگ آن، گويند: خداى عزّ و جلّ. بگو:
شكر و ثنا خداى عزّ و جلّ را، نه كه بيشتر ايشان نه دانند
64- و نيست اين زندگانى اين جهان مگر لهو «6» و بازى، و حقّا كه سراى آن جهان آنست جاودان اگر هستند و مىدانند «7»
65- و چون اندر نشينند اندر كشتى بخوانند خداى عزّ و جلّ را
(1) هر تنى بچشد مرگ باز سوى ما بازگردانندتان. (آ) (2) جاى سازيمشان از بهشت بروارهايى همى رود. (بو)- جاى سازيم ايشان را از بهشت وروارها همى رود. (آ. صو) (3) و چند از جنبنده كه بر نه دارد. (بو) (4) آفتاب را و ماه را. (بو. صو. آ) (5) پس چرا دروغ همى دارند. (بو)- پس چگونه همى برگردانند خويشتن را. (آ) (6) فسوس. (بو)- نشاط. (آ. صو) (7) اگر چنانستى كه بدانندى. (بو)- اگر باشد بدانند. (آ)