53- و نيستى تو راه نمايندهى نابيناان از بىراهى ايشان كه نشنوانى «1» مگر آن را كه بگرود بآيتهاى ما ايشانند مسلمانان
54- خداى عزّ و جلّ آنك بيافريد شما را از سستى، پس كرد از پس سستى قوّت، پس كرد از پس قوة سستى و پيرى، بيافريند آنچه خواهد و اوست دانا و توانا
55- و آن روز كه بيستد رستخيز سوگند خورند كافران نه ماندند جز يك ساعت چنين بودند و دروغ همى گفتند «2»
56- و گويند «3» آن كسها كه داده شد ايشان را دانش و ايمان «4» بدرستى كه مانديد اندر كتاب خداى تا روز رستخيز اينست روز رستخيز لكن شما هستيد و نه ميدانيد «5»
57- آن روز نه سود كند آن كسها را كه كافراناند عذر ايشان و نه با ايشان عتاب كنند «6»
58- و بدرستى كه بزديم «7» مردمان را اندر اين قرآن از هر داستانى «8» و اگر بيارى بايشان حجّتى گويند آن كسها كه كافراناند كه: نيستيد شما مگر باطل گويان «9»
59- چنين مهر كند «10» خداى بر دلهاى آن كسها كه نه دانند
(1) و نه تو راه توانى نمودن كوران را از گم بودگى ايشان، نه شنوانى. (بو) (2) كه درنگ نه كرديم مگر زمانى هم چنين بودند كه همى دروغ گفتند. (بو) (3) و گفتند. (آ. بو. صو) (4) و گروش. (بو)- ايمان. (صو. آ) (5) اندر نامه خداى- يعنى لوح محفوظ- تا روز برانگيختن اينست روز برانگيختن و لكن بوديت كه همه نه دانستيد. (بو) (6) آن روز كه سود نه دارد آن كسها را كه ستم كردند عذر ايشان و نه ايشان را باز گردانند. (بو) (7) پديد كرديم. (بو)- بزديم. (آ. صو) (8) از هر مثلى- (بو. صو) (9) نيستيد شما مگر تباه كاران. (بو. صو)- نيستيد شما مگر كژ گويان. (آ) (10) مهر نهد. (صو. بو)