ترجمه تفسیر مجمع البیان

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

جلد 25 -صفحه : 46/ 23
نمايش فراداده

/ سوره زخرف / آيه هاى 30 - 26

26. وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ

27. إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِي

28. وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

29. بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى جَاءَهُمْ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُبِينٌ

30. وَلَمَّا جَاءَهُمْ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ

ترجمه

26. و هنگامى را [به ياد آور] كه ابراهيم به پدر خويشتن و جامعه اش [كه در آن زندگى مى كرد] گفت: بى گمان من از [راه و رسم ظالمانه شما و] آنچه شما مى پرستيد بيزارم؛

27. [و هيچ خدايى را] جز آنكه مرا پديد آورده است [نمى پذيرم و نخواهم پرستيد؛ چرا كه بافته هاى شما شرك گرايان دروغ و بى اساس است ] و بى گمان [تنها خداى يكتا را مى پرستم و ]او مرا راه خواهد نمود.

28. و [او اين توحيدگرايى ناب و خالص و] اين [بيزارى از شرك و بيداد] را در نسل [و تبار] خود [سبك و] سختى جاودانه ساخت؛ بدان اميد كه آنان [به توحيدگرايى و يكتاپرستى ]بازگردند.

29. [امّا بر اثر پافشارى حق ناپذيران در شرك و ستم اين آرزوى بزرگ ابراهيم تحقق نيافت، و آنان به يكتاپرستى روى نياوردند، با اين وصف من در كيفر آنان شتاب نكردم ] بلكه آنان و پدرانشان را [از نعمت هاى بسيار] بهره ور ساختم، تا آنكه [دين ] حق و پيامبرى روشنگر براى آنان آمد.

30. و هنگامى كه حق براى آنان آمد، گفتند: اين [افسون و ]جادوست و ما به آن كافريم.

نگرشى بر واژه ها

«براء»: به مفهوم بيزارى آمده است و در آن مذكر و مؤنث و جمع و تثنيه يكسان است؛ از اين رو در فرهنگ عرب هنگامى كه گفته مى شود: «انا براء منك» و يا «نحن براء منك»، منظور اين است كه: من از تو بيزارم و بيزارى مى جويم؛ درست همانند اين كه گفته شود: «رجلُ عدل» و يا «قوم عدل» كه در وصف فرد يا گروهى به كار مى رود كه عدالت پيشه و دادگرند؛ و مفرد و جمع آن يكسان است.

تفسير

پرتوى از دعوت انسان ساز ابراهيم

در ادامه سخن در مبارزه با شرك و خرافات و دعوت به توحيدگرايى و يكتاپرستى در پرتو دليل و برهان، اينك در اين آيات قرآن شريف به ترسيم فرازهايى درس آموز و انسان ساز از سرگذشت پدر توحيدگرايان، ابراهيم و دعوت روشنگرانه و نجات بخش او مى پردازد و در آغازين آيه مورد بحث روى سخن را به پيامبر گرامى مى كند و مى فرمايد:

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ

هان اى پيامبر! هنگامى را به ياد آور كه ابراهيم رو به پدر و جامعه اى كه در ميان آن زندگى كرد نمود و با آگاهى و شهامت تحسين برانگيزى كه از انتخاب شجاعانه و عميق او خبر مى داد، گفت:

إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ

بى گمان من از آنچه شما از اين بت ها و يا خورشيد و ماه و ستارگان را به جاى خداى يكتا مى پرستيد، بيزارم.

آن حضرت هنگامى كه نزديكان و بستگان و جامعه و قوم شرك زده و گمراه جامعه اش را ديد كه در برابر بت هاى ساخته و پرداخته خويش، و يا در برابر ماه و خورشيد و ستارگانى كرنش مى كنند و آنها را خداى خويش مى پندارند، چنين گفت.

آن گاه پس از نفى پرستش هاى ذلت بار و چندش آور و احمقانه پديده ها روشنگرى كرد كه: تنها پرستش درست و شايسته و بايسته، پرستش يكتا آفريدگار هستى است و بس؛ به همين جهت افزود:

إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي

آرى، من هيچ خدايى جز آن ذات يكتا و بى همتايى را كه مرا آفريد و به من حيات و هستى بخشيد، جز او را نخواهم پرستيد، چرا كه تنها او در خور پرستش و ستايش است.

به باور «قتاده» جامعه و قوم ابراهيم بر اين پندار بودند كه: خداى يگانه پروردگار ماست، و او ما را آفريده است و با اين وصف بتها را نيز مى پرستيدند.

فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِي

و بى ترديد ذات پاك او مرا به راهى كه خود مى پسندد و خشنود مى گردد هدايت خواهد فرمود؛ چرا كه رو به بارگاه او آورده و با همه وجود و اخلاص به پرستش و اطاعت او كمر بسته ام.

به باور پاره اى منظور اين است كه: خداى من به لطف و مهر وصف ناپذير خود مرا به سوى بهشت پرطراوت و زيبا راه خواهد نمود.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: او به زودى با بارانى از دليل و برهان كه بر دل و جانم خواهد باراند، مرا به سوى اوج يقين هدايت خواهد فرمود.

آيه شريفه بيانگر اين نكته درس آموز است كه پدر توحيدگرايان چگونه و تا كجا و چه ميزانى به خداى فرزانه ايمان داشته و به ذات بى همتاى او اعتماد كرده و چگونه جامعه و مردم خويش را فرا مى خواند كه به بارگاه خدا روى آورند و از او درخواست هدايت و نجات و نيك بختى نمايند.

در دومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ

و او اين توحيدگرايى و يكتاپرستى خالص و انسان ساز و اين اعلان بيزارى از شرك و بيداد و آفت هاى ويرانگر و اسارت بار آن را در نسل و تبار خود سبك و شيوه و سخنى ماندگار و جاودانه قرار داد.

در مورد اين «سخن جاودانه» ديدگاه ها يكسان نيست:

1- به باور گروهى از مفسران پيشين منظور از اين بيان، اين اصطلاح توحيدگرايى و يكتاپرستى و اعلام آن با كلمه طيّبه «لا اله الا الله» است؛ و اين توحيدگرايى در نسل و تبار و خاندان ابراهيم جاودانه شد و پرچمداران توحيد و تقوا، از فرزندان او بودند و هماره از نسل او كسانى برخاستند كه دعوت به توحيدگرايى كنند و از شرك و بيداد و تباهى هاى آن به مردم هشدار دهند.

2- امّا به باور پاره اى ديگر منظور از آن همان اعلام بيزارى از شرك است كه پس از او در نسل و خاندان آن حضرت جاودانه و ماندگار است.

3- از ششمين امام نور آورده اند كه فرمود:

«الكلمة الباقية فى عقبه هى الامامة الى يوم الدّين»(45)

منظور از اين «سخن جاودانه» در قرآن شريف در باره ابراهيم، عبارت است از اصل امامت و پيشوايى آسمانى كه تا روز رستاخيز در نسل او باقى مانده است.

نسل ابراهيم چه كسانى هستند؟

در اين مورد كه نسل و تبار ابراهيم چه كسانى هستند نيز ديدگاه ها متفاوت است:

1- به باور «ابن عباس» و «مجاهد» منظور از نسل ابراهيم در آيه مورد بحث فرزندان و نسل و تبار او مى باشند.

2- و به باور «حسن» منظور از واژه «عقبه» فرزندان ابراهيم تا روز رستاخيز را شامل مى شود.

3- امّا به باور «سُدى» نسل و تبار معنوى و مكتبى و دينى ابراهيم كه مورد نظر آيه مورد بحث است، آل محمد(ص) مى باشند و آنان هستند كه تا روز رستاخيز مردم را بسان ابراهيم پيامبر از سويى مردم را دلسوزانه و خيرخواهانه و بشردوستانه، به توحيد و تقوا و عدل و انصاف و آزادى و آزادگى فرا مى خوانند، و از دگر سو از شرك و بيداد و ستم و تباهى و اختناق و استبداد و زورمدارى اعلام بيزارى و نفرت مى كنند.

لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

بدان اميد كه مردم توبه كنند و از پرستش بتها بازگردند و در توحيدگرايى و يكتاپرستى و ايمان و انجام كارهاى شايسته و آراستگى به ارزش ها و پيراستگى از ضد ارزش ها به او اقتدا كنند؛ درست همان گونه كه حق ستيزان و برخى كفرگرايان به پدران و نياكان خويش اقتدا مى كنند.

آنچه در تفسير اين فراز از آيه شريفه آمد ديدگاه «حسن» و «فراء»، از مفسران پيشين است؛ امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: تا آنان از راه و رسم شرك آلود و ظالمانه پيشنيان بازداشته و به راه درست روى آورند.

نعمت هاى گران خدا

در چهارمين آيه مورد بحث خداى فرزانه در اشاره به نعمت هاى بزرگ و بى شمارى كه بر قريش ارزانى داشته است مى فرمايد:

بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ

با وجود حق ناپذيرى شرك گرايان و پافشاريشان در شرك و بيداد، من در كيفر كردارشان شتاب نكردم، بلكه آنان و پدرانشان را از نعمت هاى بسيارى برخوردار و بهره ور ساختم...

حَتَّى جَاءَهُمْ الْحَقُ

تا دين حق به سوى آنان آمد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: تا قرآن براى آنان آمد، چرا كه حق در آيه شريفه به معناى قرآن است.

امّا از ديدگاه پاره اى ديگر منظور از حق در اينجا، آن آيات روشن و روشنگرى است كه راستى و درستى دعوت پيامبر را در چشم انداز حق طلبان قرار مى دهد.

وَرَسُولٌ مُبِينٌ

و تا اين كه پيام آورى روشنگر و هدايت بخش برايشان آمد.

گفتنى است كه منظور از پيامبر روشنگر در اين آيه، وجود گرانقدر حضرت محمد(ص) آخرين و برترين پيامبر خداست.

و سرانجام در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَلَمَّا جَاءَهُمْ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ

و هنگامى كه حق براى آن مردم ناسپاس و حق ناپذير آمد و خدا قرآن، اين كتاب پرشكوه و باعظمت را به سوى آنان فرستاد، به جاى سپاس و حق شناسى و ايمان و عمل شايسته، گفتند: اين كتاب پرمعنويت كه دل ها و جان ها را تسخير مى كند، نه وحى و كتاب خدا، كه كتاب سحر و افسون است و شاهكارى است كه با زبردستى و هنر و ظرافتِ بسيار، باطل را با نيرنگى نهان به صورت حق جلوه مى دهد و ناروا و ناپسند را به جاى پسنديده!

وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ

و ما نيز به آن ايمان نخواهيم آورد، و به آن كفر مى ورزيم، چرا كه به باور ما اين كتاب از سوى خدا نيست.

نظم و پيوند آيات

در چگونگى پيوند اين آيات با آيات پيشين دو نظر آمده است كه چندان تفاوتى با هم ندارند:

1- به باور گروهى نظم و پيوند اين فراز از سرگذشت ابراهيم با آيات پيشين و چگونگى ارتباط آنها با هم اين است كه: در آيات پيش خداى فرزانه دنباله رويهاى كوركورانه شرك گرايان از پدران و نياكان خود و تسليم شدن در برابر محيط ناهنجار را به باد نكوهش گرفت و روشنگرى فرمود كه انسان خردمند و خردورز و ترقى خواه، نبايد در برابر بافته هاى خرافى و ساخته هاى موهوم و راه و رسم ظالمانه خانوادگى و محيط و جامعه تسليم شود و به جاى تفكر و شناخت و گزينش خوب از بد و ارزش از ضد ارزش و راه رشد و ترقى از كوره راه انحطاط و انحراف، به گونه اى خود را ببازد كه دنباله روى كوركورانه را بپذيرد؛ نه هرگز، بلكه بايد در پرتو دليل و برهان راه خود را بگشايد، درست همان گونه كه پدر توحيدگرايان حضرت ابراهيم اين گونه بود و اين سان عمل كرد.

امّا به باور پاره اى ديگر ارتباط اين دو دسته آيات در اين است كه خداى فرزانه پس از باراندن باران نكوهش بر سر شرك گرايان و خرافه پرستان به خاطر تقليد كوركورانه و دنباله روى هاى بى اساس از پيشينيان و پرستش بت نياكان، روشنگرى مى كند كه دنباله روى كوركورانه از گذشتگان و محيط و سردمداران گمراه آفت جان همه جامعه ها و مردم شرك زده بود، امّا ابراهيم در آن شرايط سخت و ناهنجار دليرانه و روشن بينانه، به تنهايى به پا خاست و به جاى دنباله روى، راه خويش را در پرتو دليل و برهان و شناخت و معرفت و آگاهى و بينايى و دانش و بينش گشود؛ و اين شاهكار ابراهيم بايد براى شرك گرايان عصر رسالت و روزگار فرود قرآن - كه ادعاى پيروى از ابراهيم مى كنند و خود را فرزندان او مى خوانند - سرمشق و الگو و نمونه باشد...