همایش تجلی کوثر در تحلیل از شخصیت حضرت فاطمه معصومه (س)
مؤسسه کوثر ولایت
نسخه متنی -صفحه : 114/ 113
نمايش فراداده
از تبار سپيده
نسترن قدرتي از سمنان
سطح طلاب و دانشجويان
تو عطر نيايش ،تو بودي دعايي
تو زيباترين قصة آفرينش
تو نوري كه از بي كرانها دميده
و در اوج زيبايي و پارسايي
تو مظلومه اي ا زتبار سپيده
و ميدانم اي دل كه در مهرباني!
به رسم كرامت، به آيين ياري
به ياد نگاهت غزل مي سرايم
صميمانه مي گويم: اي راز هستي!
بهاري ترين باغ سبز خدايي
كه در خلوت لحظه هايم رهايي
تو گوياترين شعر آيينه هايي
ترا مي شناسم، عجب آشنايي!
چه افتاده و ساده و بي ريايي!
تو منظومة عشق و مهر و وفايي
تو بي انتهايي،تو بي انتهايي!
گره از پر و بال من مي گشايي
كه همرازي و با دلم همنوايي
بهاري ترين باغ سبز خدايي
بهاري ترين باغ سبز خدايي
قبله دلها
مهبط نور خدا، قبله دلها اينجاست
حرم عشق و زيارتگه ارباب نظر
پايگاه همه دلهاي پريشان از غم
بوي گل جاري هر كوچه و هر رهگذر است
باغ از زمزمه سبز دعا سرشار است
جاي مهمان عزيزي ست در اين وادي نور
شهر زيبايي و آبادي و خورشيدي عشق
ا زكرامات تو بانوي گل و آيينه
بهترين شهر خدا در همه دنيا اينجاست
مدفن آينه اي روشن و زيبا اينجاست
حرم لاله اي از گلشن طاها اينجاست
خانه اهل دل و باور و تقوا اينجاست
از بهار نفس عشق, شكوفا اينجاست
قبله سبز دعا, عشق تولا اينجاست
ميهماندار گل حضرت زهرا اينجاست
شد گل شهر صفا شهر تماشا اينجاست
بهترين شهر خدا در همه دنيا اينجاست
بهترين شهر خدا در همه دنيا اينجاست
تصوير گويا
رخساره قدرتي از سمنان
اي ماه رخسارت از گل شكوفاتر
در باغ دل آري شمشاد رعنايي
شمع و چراغ جان اين رايت ايمان
هر لحظه از يادت دلهاي ما شيدا
سبز است با نامت هر جاي اين عالم
از نور روي تو چشم جهان روشن
در آسمان دل همواره مي تابد
اي مهرباني ار زيباترين معنا
راه تو راه عشق راه تو راه نور
اي كعبة دلها عطر خدا داري
در راه تو از دل در راه تو از جانر
گوياست هر شعري كزناي جان خيزد
شعر تو اما هست از هر چه گوياتر
سطح اساتيد و محققان
از لاله رنگين تر از ژاله زيباتر
در چشم جان ما از سرو برپاتر
كي باشد از رويت خورشيد رخشاتر
جانها زسودايت هر لحظه شيداتر
اي نام زيبايت از عرش والاتر
وز مهر روي توست گيتي دل افزاتر
از چشمة مهتاب حتي دلاراتر
واي زندگاني را تفسير گوياتر
آيا زراه تو راهي است بالاتر؟
در ديده پيدايي, در جان هويداتر
همواره مي مانيم همواره پوياتر
شعر تو اما هست از هر چه گوياتر
شعر تو اما هست از هر چه گوياتر
حريم ملكوت
سروده هما قدرتي از سمنان
با تو از پنجره سبز دعا مي گذرم
همت خورشيد مرا بال و پر پرواز است
لحظه ها را كه به ديدار تو مي انديشم
با تو سرشارم از آواز پر چلچله ها
باور سبز من و آبي اين وسعت نور
با اشارات شما از همه دل ميگيرم
با تو از عطر اهورايي گل باخبرم
از دل كوچه پرپيچ و خم تنهايي
مقصدم تا به نهايت گذر از آينه هاست
تا فراسوي افقهاي پر از زيبايي
مي رسم تا به كجا؟ تا به رهايي تا عشق
از سر شوق ز هر پنجره تا مي گذرم
از همه دار و ندارم به خدا مي گذرم
سطح اساتيد و محققان
از در سبزترين باغ خدا مي گذرم
تا به خورشيد از اين فاصله ها مي گذرم
فارغ از هستي و از خويش جدا مي گذرم
همره چلچله ها از همه جا مي گذرم
نور در نور سبكبال و رها مي گذرم
از سر جان و جهان بي سر و پا مي گذرم
با خبر از تو و بي چون چرا مي گذارم
به تمناي تماشاي شما مي گذرم
از دل روشني آينه ها مي گذرم
همنفس با نفس و باد صبا مي گذرم
در هواي تو گل سرخ حريم ملكوت
از همه دار و ندارم به خدا مي گذرم
از همه دار و ندارم به خدا مي گذرم