درست اندكي بعد از "حادثه عاشورا" و پس از پايان طوفانهاي "سياسي ـ نظامي " كه بدون ترديد عكس العمل ها و پيامدهاي فوري "عاشوراي حسيني" بودند، همانند شورش و در پايان، سركوب ننگين "مدينة النبي " ...، ابراز ندامت "معاوية بن يزيد" و انتقال حكومت ظاهري از "بني سفيان به بني مروان"...؛ و سپس قيام و سركوب توابين به رهبري "سليمان صرد" ...؛ و پس از آن قيام و جنبش خونين "مختار"..." آرام آرام فضاي جديد و مساعدي جهت معرفي حقيقت "مكتب اهل بيت" براي امام سجاد عليه السلام فراهم مي شود كه دقت در آن راز تحولات بعدي را تا يك قرن بعد بلكه تا زمان "امام كاظم عليه السلام " و خوبي روشن مي نمايد.
با توجه به انحطاط معنوي و اخلاقي و نهايتاً فكري شديد مسلمين كه خود به خاطر انحراف مردم از "ولايت حقه" بوجود آمده بود و بي ترديد در آغاز ثمره مستقيم انحراف از "اهل بيت عصمت و طهارت" بوده و درمدت نيم قرن به چنان "سقوط روحي و معنوي" در جامعه تبديل شده بود كه همه تحولات شوم سياسي قبل و بعد از "حادثة عاشورا" را بايست پديده همين "انحطاط معنوي " دانست، چرا كه زمينه اجتماعي پذيرش "باطل" و "خدعه" و "ستم" را در جامعه همين انحطاط اخلاقي و معنوي فراهم آورده بود و مردم و به خصوص "خواص جامعه" را نسبت به حق و "عدل" و "فداكاري در راه حق و عدل" بيگانه و بي اعتنا نموده بود، و اسباب سرگشتگي و ره گم كردگي و ضلالت عموم را همين "روحيه سياه" در مسلمين مهيا نموده بود، لذا امام سجاد عليه السلام اصلي ترين و تاريخسازترين برنامه خود را ايجاد حركتي عميق در جهت تحول درهدف زندگي مسلمين و دگرگون ساختن "اگيزه زندگي " در جامعه اسلامي قرار دادند و براي اهل نظر روشن اس كه اگر "اگيزه" تحول بايد، آرام آرام پيكرده و جوهره "انديشه" نيز تحول خواهد يافت و چنانچه اجتماعي آن جامعه، به مرور شكل و مفهوم تازه خواهد يافت و نوسازي جامعه بدون تغيير در "انگيزه و انديشه مردم" سخني است ياوه و آرزويي است محال.